مسئله هم صدایی
وقتی از جهادتبیین حرف میزنیم یعنی تقابل دو گفتمان. یعنی تقابل دو صدا
یکی میگوید ما پیش نرفتهایم. حرکتی که مدنظر بوده محقق نشده پس بیایید طرحی نو دراندازیم.
اما تحلیل دوم همه اتفاقات را بر اساس پیشرفت ارزیابی میکند. اصل مسلم او پیشرفت است. ضعف که هست؛ چون اگر نبود پیشرفت معنا نداشت. اما جلو رفتهایم.
آنکه ضعف را مبنای تحلیلش قرار میدهد تغییر را سردست میگیرد. آن دیگری هم تغییر را.
اما تغییر از نظر اولی یعنی بازنگری در مسیر طی شده و تغییر جهت.
اما تغییر در نگاه دیگر یعنی گام دوم. یعنی جهش. یعنی انقلابی در دل نظام. یعنی تحولی که امام آن خمینی است. آن جا که انتظار جنود رحمان را میکشد.
در نگاه اول باید ضعف هارا به چشم آورد. باید با صدای بلند آنها را فریاد زد چرا که در حال عقبگردیم و عدالت قربانی شده
اما در نگاه دوم ملت در حال مقاومت است. مصائب حرکت در مسیر پیشرفت او را تحت فشار قرار داده. صبر باید کرد و مهمترین نیاز صبور، دیدن داشتههاست. ملت صبور، شکور باید گردد. ملتی که در مسیر حرکتش تحت فشار است برای پیشرفت به امید نیاز دارد.
در چشمان تار عده اول منشأ اغتشاش هزارویک ضعف داخلی است که برای آن تدبیری نشده و برای جمع شدن ماجرا باید کمی کوتاه آمد. توقف کرد و اندیشید. مردم معترضند و باید صدایشان را شنید تا آتش اغتشاش خاموش شود. نباید به دشمن حواله داد.
اما در نگاه دوم این جماعت معترض نیستند.
عده زیادی از آنها فریب خورده دشمنند و بخش کمی خود دشمن. اصلا مردمی در کار نیست. دست خونین دشمن به وضوح دیده میشود. همه این هزینهها و داستان ها رفتار انفعالی اوست. کارش به جایی رسیده که نیاز به پرت شدن حواست از پیشرفت دارد؛ بلکه بتواند حیاتش را یک نفس بیشتر ادامه دهد. اعتنا نکن و به حرکتت ادامه بده
در عرصه جهاد تبیین باید اندیشید که کدام راهبرد را پیش میبریم؟ صدایمان خرج کدام گفتمان میشود؟ سکوتمان چطور؟
این روزها صدای رهبری در جامعه طنین انداز نیست.
کجا سیر میکنیم؟..
غَلَیان
@ghalayan