هم ترجمان گوهر نایاب است، هم علت درخشش مهتاب است
این یک چکامه نیست که می خوانم، این داستان زندگی آب است
این دست ها تلاطم هشیاری ست، این شانه ها اصالت سرداری ست
این چشم ها درخشش بیداری ست،بی ذوق دیده ای ست که در خواب است
مرقوم او صحیفه ی اعجاز است،سجاده اش به سمت افق باز است
داوود در گلوش به آواز است،پیشانی اش حقیقت محراب است
سجاد می نویسم و می گریم، باشد که با رطوبت چشمانم
بذر دعای خفته به بار آید،در من هزار خواهش بی تاب است
هر کس که خواند عابد بیمارت، از روح سبز ذکر چه می داند؟
تو فاتح سپاه مهماتی،هر کس ندیده فتح تو کذاب است
در صحنه ی کشاکش دوران ها، در روز آزمایش ایمان ها
این گریه بر شماست که می ماند، این نوکر شماست که ارباب است
سجاد حیدری قیری
#سجاد_حیدری_قیری
#امام_سجاد_علیه_السلام