السلام ای سرو سر افکنده ات ای حیا شرمنده ی روبنده ت ای تفاخر کرده از چشمت وقار ای کلامت تیز تر از ذوالفقار فارغ التحصیل درست صبر شد پایبند اختیارت جبر شد بی معلم عالمه تنها تویی رونوشت حیدر و زهرا تویی ای زده پهلو به جنت خاک پات ای طنین خطبه ی حیدر صدات ای حیا زانو زده در محضرت داده معنا بر نجابت معجرت ای در اوج موجِ طوفانِ فرات لنگر و سکان کشتی نجات یک نگاهت روح، در جسم حسین خط پیشانی تو اسم حسین ای به اسلامِ تو از احمد سلام پله های صبر را رفته تمام زینبت نام و به معنا حیدری بر خدایِ عرشِ نی پیغمبری سائلان را ساحل آرامشی تو امید صاحبان خواهشی قدری از قدر تو متن صد کتاب چون شب قدری و قدرت در حجاب آشکار از خطبه ات قاموس وحی وحی را معنا تویی ناموس وحی تا رود روبنده از رویت کنار می شود پیدا جمال کردگار ای نشسته ابرها در چشم تو مادرت را یادآور چشم تو از دو چشمت کرده ای جاری دو نیل نیلِ جاری تر از آب سلسبیل اشک تو افتد اگر روی زمین خاک ریزد بر سرش ماء معین آسمان دارد به یاد آن اشک را چشم تو بر خاک داد آن اشک را خاک گل شد بسکه اشکت را چشید صد دهان شد آه از دل برکشید دید بیدل سوی دلبر می روی سوی بی سر خفته با سر می روی یوسفت بی پیرهن بر روی خاک گرگ ها کردند جسمش چاک چاک تن به خاک افتاده، بر نیزه سرش دشت را پر کرده بوی مادرش جسم عریان پوششی از سنگ داشت پیرهن را ظالمی در چنگ داشت https://eitaa.com/ghatile_eshgh