eitaa logo
قتيل عشق (اشعار آیینی محمدرضا مسعودی)
180 دنبال‌کننده
14 عکس
0 ویدیو
0 فایل
قتیل
مشاهده در ایتا
دانلود
من عبدم و از خدا فقط می گویم تسلیمم و از رضا فقط می گویم از دولت عشق اگر بپرسی از من از دولت مرتضی فقط می گویم https://eitaa.com/ghatile_eshgh
ای کاش که ایوان طلا را بینم جا خوش کنم آن صحن و سرا را بینم فرموده فَمَن یَمُت ، اجل زود بیا من میمیرم که مرتضی را بینم 🔶️ اشاره به فرمایش امیرالمومنین که به حارث همدانی فرمودند: یا حَارِث هَمْدَانَ مَنْ یمُتْ یرَنِی مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قَبَلاَ ای حارث همدانی هر کس که بميرد مرا خواهد دید ، چه مومن باشد و چه منافق https://eitaa.com/ghatile_eshghا
آن صورت مهربان چه دیدن دارد نقاشی چهره اش کشیدن دارد جان می دهم او خنده به لب می آید لبخند علی به جان خریدن دارد https://eitaa.com/ghatile_eshgh
رو به قبله شدنت باور من نیست بمان بی تو جز مرگ، کسی یاور من نیست بمان پدرت کرد دعا پیر شوی پای علی این جوان مرگی تو باور من نیست بمان ای جوانمرگ علی مرگ علی امروز است فکر ماندن، بی تو در سر من نیست بمان چارساله است ولی سنگ صبور همه است روز بی مادری دختر من نیست بمان تا شنیدم خبر مرگ تو را افتادم رمقی بعد تو در پیکر من نیست بمان با وجودی که همه خلق خدا رفتنی اند وقت ، وقت سفر همسر من نیست بمان کلّمینی گل نیلوفر من، من علی ام مرهمی جز تو به چشم تر من نیست بمان ای (قتیل) در و دیوار ، به من رحمی کن مصحف ناطقم و کوثر من نیست بمان https://eitaa.com/ghatile_eshgh
آمد خبر از چه نشستی دیر شد دیر خانه نشینی نیست در شان تو ای شیر برخیز که روباه پیر قوم تکفیر اینبار شکل حیله را داده است تغییر در سر هوای نبش قبر یاس دارد گلچین به دستش بار دیگر داس دارد تا اسم یاس آمد علی زیر و زبر شد غیرت شد آتش، در رگ او شعله ور شد با ذوالفقارش سوی یارش رهسپر شد از غرش شیر خدا عالم خبر شد سوزاند دنیا را علی با آه سردش دور سر خود بست آن سربند زردش شیر جگردار مدینه خونجگر بود حتی نفس در سینه ی او نیشتر بود از داغ بر پیشانی قلبش اثر بود در راه دائم بر لبش لعن عمر بود آنان که خندیدند صبر مرتضی را دیدند آن لحظه در او قهر خدا را دست خدا پا در بقیع درد بگذاشت فریادش آتش بر تراب سرد بگذاشت تا پنجه را بر دوش آن نامرد بگذاشت ترسی چنان در جان آن ولگرد بگذاشت فرمود اینجا نیست جای دیو مزدور از کعبه ی شب های حیدر دور شو دور دیدم تو را در اوج پستی صبر کردم دست یدالله را که بستی صبر کردم پهلوی زهرا را شکستی صبر کردم بر منبر احمد نشستی صبر کردم ای ریشه ی ظلم و وقاحت ، شرم بادت من حیدرم ، خیبر که می آید به یادت! بیلی رود در خاک صحرا ، وای بر تو خشمم اگر شد آشکارا وای بر تو توهین شود بر خاک زهرا وای بر تو یا نبش گردد قبر حورا وای بر تو با اینکه حیدر دردمند و داغدار است اما حساب تو به دست ذوالفقار است دیگر گذشت آن روز که صبرم محک خورد با تازیانه زخم قلب من نمک خورد با میخ، بار شیشه ی یارم ترک خورد در کوچه ماه من به دست تو کتک خورد امروز بر زهرا کند هر کس جسارت سر از تنش می افکنم با یک اشارت دیدند در خشمش دوباره وصف کرّار گفتند خیبر شد از این رفتار تکرار یک شیر می غرد به دو روباه مکار آن دو فراری باز هم بودند فرّار رفتند اما دُم به کول خود نهاده آخر کجا شیر نر و روباه ماده؟ ایام طی شد ، روز ، روز کربلا شد این حیله یکبار دگر هم برملا شد وقتی سر سردارها از تن جدا شد یک سر نبود و وقتِ کارِ نیزه ها شد نیزه فرو میرفت پشت خیمه در خاک قلب رباب اما شد از آن نیزه صد چاک https://eitaa.com/ghatile_eshgh
قرآن که لازم بود بی کوثر نباشد احمد، خدا میخواست بی مادر نباشد آمد سپهر عشق بی اختر نباشد تا نسل ختم الانبیا ابتر نباشد دیگر گرفته قلب پیغمبر نباشد بی او کسی کفو شه خیبر نباشد خورشید، امشب در سپهرِ ماهِ بطحاست حیدر به سجده رفته چون میلاد زهراست ................ زیباترین تصویر، در چشمان طاهاست های نفس هایش کلید عرش اعلی است چشمانش اسم اعظم حی تعالی است روزی ده اهل زمین و آسمان هاست قاموس دینِ  حق، به حق ناموس، زهراست زهراست بسم الله و حیدر نقطه ی باست قرآن بی زهرا و حیدر نیست قرآن از چشم های فاطمه جاریست قرآن ............. در زیر ساق عرش نور تو نهان است  ۱ بسم الله نوری و نور از تو عیان است نور تو شمسِ آسمانِ عرشیان است خلق تو قبل از خلق ارض و آسمان است  ۲ یعنی تو پیر خلقتی دنیا جوان است قاصر ز درک و وصف تو عقل و زبان است ای نام زیبایت حدیث عشق احمد تو هدیه دادی لفظ بابا بر محمد .............. آن روز که روح تو حتی بی بدن بود  ۳ در پرده ی اوهام روح مرد و زن بود  ۴ نام تو زهرا، شهرت تو ممتحن بود  ۵ از تو مباهات خدای ذوالمنن بود در عرش نور روی تو ظلمت شکن بود  ۶ نورت به نام حضرت ام الحسن بود انسیه الحورای نازل بر زمینی  ۷ همتای یکتای امیرالمومنینی .............. نور شکاف سیبی و بی منتهایی  ۸ در صلب احمد نفحه ی سیب خدایی  ۹ یا نفحةَ الله آبروی سیب هایی تو میوه ی طوبی و جان مصطفایی غیر از پدر مافوق کل انبیایی منصوره ی مستوره ی اهل سمائی ۱۰ اهل سما چون کعبه دورت در طوافند در سایه ی نور تو گرم اعتکافند ............... نور خدا جایش به جز عرش برین نیست کوثر، نزولش جز به قرآن مبین نیست تفسیر نامش غیر نص صالحین نیست   ۱۱ قانون عرش و عرشیان که اینچنین نیست انسیه الحورا که جایش در زمین نیست همسایه اش غیر از امیرالمومنین نیست این که به دنیا آمدی ، علت همین بود دیدی امیرالمومنین روی زمین بود ............ ای سوره ی کوثر، خدایت کرده تأویل تنها ز حیدر آید از تو شرح و تفصیل دل برده آیات تو از تورات و انجیل نازل شود بر دشمنت طیراً ابابیل قبل از تولد کار تو تسبیح و تهلیل  ۱۲ عقد تو را در عرش رحمان خوانده راحیل  ۱۳ حوا و آدم محو انوار جمالت  ۱۴ ای جان فدای آن جمال بی مثالت ..................... لفظ حیا اسم است اما تو مسما از روز میلاد تو عصمت یافت معنا ای جانفدای دو مسیحای تو عیسی مسح پر قنداقه ات شوق مسیحا گهواره ی تو کعبه ی دیر و کلیسا حق است اگر نام تو حق بگذاشت زهرا نور علی نوری الا ای سر مستور روزی سه بار از نور تو گیرد علی نور  ۱۵ ................... در خواب هم چشمی چنین رویا ندیده این خاک بر خود جنت الاعلی ندیده تاریخ روزی اینچنین زیبا ندیده غیر از نبی کس این خدارو را ندیده او هم به جز در لیله الاسری ندیده نور خدا را دیده، جز زهرا ندیده زهرا به دنیا آمده الحمدلله هستی مولا آمده الحمدلله .........  ۱-معانی الاخبار ص ۳۹۶؛ بحارالانوار ج۴۳ ص۴ ۲- معانی الاخبار ص ۳۹۶؛ بحارالانوار ج۴۳ ص۴ ۳- معانی الاخبار ص ۳۹۶؛ بحارالانوار ج۴۳ ص۴ ۴-بحارالانوار ج۳ ص۳۰۷ ؛ ج۲۵ ص ۱۷ ۵-مفاتیح الجنان زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها یا ممتحه امتحنک الله ...) ۶-بحارالانوار ج ۲۵ ص ۱۶ ۷-معانی الاخبار ص ۳۹۶؛ بحارالانوار ج۴۳ ص۴ ۸- معانی الاخبار ص ۳۹۶ ؛تفسیر فرات ص ۳۲۱ ؛بحارالانوار ج۴۳ ص۴ ۹- مدینة المعاجز ج۳ ص۲۲۴ ؛بحارالانوار ج۳۶ ص۳۶۱ (...گفتند ای محمد: خدا تو را سلام می رساند و این سیب را برای تو هدیه فرستاده ...) ۱۰- معانی الاخبار ص ۳۹۶ ؛تفسیر فرات ص ۳۲۱ ؛بحارالانوار ج۴۳ ص۴ ۱۱- بحارالانوار ج ۲۵ ص ۱۶ در شرح آیه ۶۹ سوره ی نسا (... پیغمبر صلوات الله علیه : مراد از صالحین دخترم فاطمه و دو پسر او حسن و حسین اند ...) ۱۲- معانی الاخبار ص ۳۹۶؛ بحارالانوار ج۴۳ ص۴ ۱۳- فضائل ص۸۰ الی ۸۲ ؛جنة العاصمه ص۱۵۶ تا ۱۶۴ ۱۴- کشف الغمه ج ۱ ص ۴۵۶ ؛ بحارالانوار ج ۴۳ ص۵۲ ۱۵- علل الشرایع ج ۱ ص۱۸۰ ؛ بحارالانوار ج ۴۳ ص ۱۱ https://eitaa.com/ghatile_eshgh
السلام ای سرو سر افکنده ات ای حیا شرمنده ی روبنده ت ای تفاخر کرده از چشمت وقار ای کلامت تیز تر از ذوالفقار فارغ التحصیل درست صبر شد پایبند اختیارت جبر شد بی معلم عالمه تنها تویی رونوشت حیدر و زهرا تویی ای زده پهلو به جنت خاک پات ای طنین خطبه ی حیدر صدات ای حیا زانو زده در محضرت داده معنا بر نجابت معجرت ای در اوج موجِ طوفانِ فرات لنگر و سکان کشتی نجات یک نگاهت روح، در جسم حسین خط پیشانی تو اسم حسین ای به اسلامِ تو از احمد سلام پله های صبر را رفته تمام زینبت نام و به معنا حیدری بر خدایِ عرشِ نی پیغمبری سائلان را ساحل آرامشی تو امید صاحبان خواهشی قدری از قدر تو متن صد کتاب چون شب قدری و قدرت در حجاب آشکار از خطبه ات قاموس وحی وحی را معنا تویی ناموس وحی تا رود روبنده از رویت کنار می شود پیدا جمال کردگار ای نشسته ابرها در چشم تو مادرت را یادآور چشم تو از دو چشمت کرده ای جاری دو نیل نیلِ جاری تر از آب سلسبیل اشک تو افتد اگر روی زمین خاک ریزد بر سرش ماء معین آسمان دارد به یاد آن اشک را چشم تو بر خاک داد آن اشک را خاک گل شد بسکه اشکت را چشید صد دهان شد آه از دل برکشید دید بیدل سوی دلبر می روی سوی بی سر خفته با سر می روی یوسفت بی پیرهن بر روی خاک گرگ ها کردند جسمش چاک چاک تن به خاک افتاده، بر نیزه سرش دشت را پر کرده بوی مادرش جسم عریان پوششی از سنگ داشت پیرهن را ظالمی در چنگ داشت https://eitaa.com/ghatile_eshgh
شد مصحف عشقم آیه آیه؛ هیهات بی او ز غم پسر گلایه؟! هیهات در تابش خورشید تنش عریان بود دیگر پس از او رباب و سایه؟! هیهات https://eitaa.com/ghatile_eshgh
رفت از کف من دار و ندارم چه کنم؟ از داغ گلم اشک نبارم چه کنم؟ نوشیده ام آب و شیر من جوشیده از غصه ی طفل شیرخوارم چه کنم؟ بر نیزه سر کوچک او را بستند این داغ کجای دل گذارم چه کنم؟ پیداست به نیزه ترک لب هایش از کودک خویش شرمسارم چه کنم؟ از آب نصیبی به گل من نرسید جز آه چه از جگر برآرم چه کنم ؟ بر نیزه سرش ، تنش کجا افتاده است؟ من مادرم و جان نسپارم چه کنم؟ https://eitaa.com/ghatile_eshgh
فدای غربت تو ای غریب بغدادی چقدر ناله که زیر شکنجه سر دادی سیاه چاله ی مرطوب و استخوانی خرد بگو که با چه گناهی به حبس افتادی؟ چنین که خرد شده ساق پایت از زنجیر به فرض حبس نباشی، چه سود از آزادی؟ شکسته بال و پر اصلا قفس نمی خواهد! ولی تو در قفسی و اسیر صیادی غریبی و غل و زنجیر و زخم در گودال به تو زیاد رسیده از ارث اجدادی https://eitaa.com/ghatile_eshgh
رودها خشک ولی چشم من از غم تر شد روزها هر چه گذشتند جهان بدتر شد آه از این آب و هوایی که ندارد بویت خاک، از آتش هجران توام بر سر شد کاشتم گل، که به پای تو بریزم صبحی آه از غیبت طولانی ، گل پرپر شد هر سحر وقت دعا، اشک خودش آتش بود هر کجا ریخت به پا آتش غم پرور شد این سیاهی است رفیق ره من تا به کجا؟ روشنای سحرم هجر تو رنج آور شد کاش از صبح ظهورت خبری می دادی که الا مردم عالم شب هجران سر شد من به امید نشستم که‌ منادی گوید صبح آمد ، فرج منتقم مادر شد من (قتیل) غم هجران تو باشم عشق است تا به کی زخم از این غم که چنان خنجر شد؟ https://eitaa.com/ghatile_eshgh