💕💕 داستان عمو خرگوش و دکتر بلوط قصه کودکانه عمو خرگوش و دکتر بلوط “ یکی بود یکی نبود بجز خدا هیچکس نبود.در جنگلی 🌳🌳دور دور خرگوش🐰 پیری زندگی می کرد که عمو خرگوش صداش می کردن. عمو خرگوش🐰 خیلی خیلی لاغر شده بود و هر روز از روز پیش ضعیف ترو کوچکتر می شد. عمو خرگوش 🐰مدت های زیادی بود که نمی توانست چیزی بخوردچون یکی از دندان هایش درد می کرد.در همان جنگل🌳🌳 یک دکتر دندانپزشک بود به اسم دکتر بلوط. اما عمو خرگوش رابطه اش با دکتر ودندانپزشکی خوب نبود!… راستش را بخواهید عمو خرگوش🐰 پیر از دندانپزشکی می ترسید!وقتی هم که دوستانش از او می خواستند برود دکتر و فکری به حال دندان هایش بکند زیر لب غرغری می کرد که : (در عمرم دنداپزشکی نرفتم حالا هم نمی روم!) اما از شما چه پنهان وقتی که می دید بقیه یخرگوش ها تند تند هویج🥕 وکاهو🥬 می خورند دلش ضعف می رفت. یک روز که عمو خرگوش 🐰داشت از جلوی خانه ی همسایه رد می شد یک خرگوش کوچولو را دید که تند تند هویج🥕 می خورد از شدت ضعف و گرسنگی یک مرتبه کنترل خودش رااز دست داد و گفت:(من دارم از گرسنگی ضعف می کنم آن وقت تو نشسته ای جلوی من هویج می خوری؟!…) خرگوش🐰 کوچولو هویج در دست دوید ورفت دورتر وزیر لب با خودش گفت:ا…ا…ا…چرا عمو خرگوش 🐰اخلاقش عوض شده ؟او که خوش اخلاق بود. دوستان وفامیل وهمسایه ها ی عمو خرگوش🐰 خیلی نگرانش بودند.آنها فکر می کردند که اگر عمو خرگوش🐰 روز به روز کوچکتر بشود ممکن است یک روز دیگر اصلا”دیده نشود .از طرف دیگر هم آنقدر گرسنگی به عمو خرگوش🐰 فشار آورده بود که یک روز از خواب بلند شد وراه افتاد به طرف درخت دکتر بلوط . دکتر بلوط بلوطی قد کوتاه و چاق بود که به کارش خیلی وارد بود . عمو خرگوش🐰 تا رسید بی معطلی گفت:زود باش دکتر بلوط !بیا این دندان را بکش وراحتم کن !… اما همین که دکتر بلوط آمد تا کارش را شروع کند … عمو خرگوش🐰 فریاد زد: نه… نه …نکش خواهش می کنم می ترسم! عمو خرگوش🐰 آمد از روی صندلی 🪑بلند شود که یک مرتبه چشمش افتاد به یک ظرف بزرگ پر از هویج های🥕 تازه که کنار صندلی بود. دکتر بلوط با لبخند گفت:این هویج ها را برای شما آورده ام عمو خرگوش بفرمایید!… عمو خرگوش🐰 زیر لب گفت : (برای من)!!! دکتر بلوط بدن چاقش را تکانی داد و گفت :بله! من هر وقت دندان یک خرگوش🐰 را می کشم یا درست می کنم به او یک ظرف پر از هویج🥕 می دهم تا با خودش ببرد وبخورد. شما هم می توانید بعد از اینکه این دندان خرابت را کشیدم راحت هویج بخوری . اما اگر آن را نکشی همه ی دندان هایت را هم خراب می کند. تازه اگر زودتر آمده بودی نیازی به کشیدن نبود وآن را درست می کردم . عمو خرگوش🐰 با دیدن آن هویج های 🥕تازه ودرشت و خوشمزه دیگر نتوانست تحمل کند . روی صندلی نشست وچشمانش را بست وگفت:کارت را بکن دکتر بلوط …تا پشیمان نشده ام این دندان را بکش ! دکتر بلوط در یک چشم به هم زدن دندان عمو خرگوش🐰 رادرآورد. عمو خرگوش 🐰هم خیلی کم دردش گرفتو بعد از چند دقیقه ازروی صندلی🪑 بلند شد واز دکتر بلوط تشکر کرد . با ظرف پر از هویج🥕 راه افتاد به طرف خانه اش . اوبعد از دو ساعت اجازه داشت هویج 🥕بخورد. 🧸@gheseh_gheseh