🐦💦 گودال آب 💦🐦
گودال آب، تازه از خواب بیدار شده بود. با چشمان پُفکردهاش دور و برش را نگاه کرد. یک قورباغه آمد.خودش را توی آب گودال دید و با خو شحالی گفت: «سلام! میخواهم برایت یک آواز شاد بخوانم.»
بعد خواند: «قور قور قور، قور قور قور.» گودال آب گفت: «اَه! این چه صدایی است؟ برو، دوباره میخواهم بخوابم.»
قورباغه ناراحت شد و از آ نجا رفت. یک گنجشک آمد. خودش را توی آبِ گودال دید. با خو شحالی گفت: «سلام! میخواهم برایت یک آواز شاد بخوانم.»
بعد خواند: «جیک جیک جیک، جیک جیک جیک.»
گودال آب گفت: «اَه! این چه صدایی است؟ برو، دوباره میخواهم بخوابم.»
گنجشک ناراحت شد و از آ نجا رفت.
بعد یک خروس خودش را توی آب گودال دید و با خو شحالی گفت: «سلام! میخواهم برایت یک آواز شاد بخوانم.» بعد خواند:
«قوقولی قوقو، قوقولی قوقو.»
گودال آب گفت: «اَه! این چه صدایی است؟ برو، دوباره میخواهم بخوابم.»
خروس هم با ناراحتی از آنجا رفت. گودال آب خمیازه کشید و دوباره خوابید. حالا مدتهاست که گودال آب خوابیده است.
رنگ آن تیره شده است و بوی بدی میدهد. هرکس هم از آ نجا رد میشود میگوید: «اَه! چه بوی بدی! » و تندتند از آ نجا دور میشود.
علت را از بچه ها بپرسید و توضیح دهید.
#قصه_متنی