https://www.instagram.com/p/CWijnZas1ea/?igsh=NTc4MTIwNjQ2YQ==
🌸۴دی_سیوهفتمین سالگرد شهادت بسیجی شهید سید کائنات خزر(خضر_سلیمیراد) گرامی باد🇮🇷
فرزند: میرحیدر
تاریخ تولد: ۱۳۳۹
محل تولد: روستای چغل _بخش دشمنزیاری_کهگیلویه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۰۴
محل شهادت: جزیره مینو_در مبارزه با رژیم بعث عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
زیارتگاه : گلزارشهدای روستای چغل _بخش دشمن زیاری_کهگیلویه
💢روایت جالب «سید محمد سلیمیراد پسر بسیجی شهید سید کائنات خزر » از دیدار با همرزم پدر شهیدش:
بعد از چند روز بارندگی آنقدر حالم خوب بود که تصمیم گرفتم با پیشنهاد دوستم به روستایی در اطراف یاسوج مهمان خانه دوستش شویم. مسیر نیم ساعته که طرف چپ درختان بلوط و طرف دیگر روستاهای پوشیده از برف بود را یکی یکی با احتیاط پشت سر گذاشتیم تا به آخرین روستا که انگار از جهان دور شده بودیم تا به جهانی دیگر برسیم؛ رسیدیم. ورقهای نازک آهنی نامرتب؛ دیوار و درب حیاط خانهاش بودند با چندبار عقب و جلو کردن درب گالوانیزه وارد خانه شدیم بوی شِله ماشکی و روغن خَش همراه سرمایی که لای درز بلوکهای نیمه کاره خانهاش عبور میکرد حسابی مستم کرده بود دستی به سر دختر چهار سالهاش کشیدم و اصرار کردم از سر سفره بلندش نکند بعد از سلام علیک متوجه شدم ظاهراً از اینکه یک غریبه بدون هماهنگی وارد خانهاش شده کمی ناراحت باشد با اینکه هیچ آشنایی قبلی با هم نداشتم برای عوض شدن فضا روی شانهاش زدم و بهش گفتم انگار سرحال نیستی!! زل زد تو چشمانم اولش ترسیدم بعد آخرین لقمه شله ماشکیاش را جوید لبخندی زد و ارام گفت: ما جا ماندهایم برادر خوشحالم که بیسیمچی بالاخره یکی را فرستاد خوش آمدی. با شلوار بسیجی و چفیه ای که روی تعدادی کتاب کشیده بود و برخورد اولش از طریق حس ششمم فهمیدم جهانگیر از بچههای جنگه و از اوناییه که منتظره یک کلمه حرف بزنی و مثل بمب منفجر به شه هنوز ننشته بودیم همزمان که سفره را جمع میکرد سریع رفت سراغ کمدش و پوشه زرد رنگی که پر بود از دست نوشتههای خودش را پرت کرد جلویم و گفت بهت میاد تحصیل کرده باشی بیا ببینم چقدر حوصله خوندن چرندیات یک بسیجی ۱۴ ساله خمینی (جهانگیر بدوره) را داری وقتی گفت چرندیات متوجه شدم برخلاف گفتهاش باید نوشتههای جالبی داشته باشه. دوستم که دوست جهان هم بود چایی و میوه جلویمان گذاشت و مختصراً در حد اسم کوچک به همدیگر معرفیمان کرد بدون توجه به شخص جهان و جهان اطرافم شروع کردم به ورق زدن دست نوشتههایش صفحه اول و دوم را که خواندم به یک سری از اسامی همرزمان جهان برخورد کردم که نوشته بود: اینجا جزیره مینو ۶۵/۱۰/۴ اسطورههای پرواز من ...
ادامه دارد....
روانش از رحمت الهی پُر نور باد.🌹
✍اطلاعات کامل را در صفحه مجازی شهید مطالعه بفرمایید.
☆🇮🇷فرهنگی حوزه مقاومت بسیج عشایری الغدیر شهرستان کهگیلویه🇮🇷☆
#شهید_القدس #به_نیت_حاج_قاسم
#بسیج_مردم #مکتب_عشق
#حوزه_عشایری_الغدیر_دهدشت
#ناحیه_عشایر
#ققنوس_آتشین
🔹️ما را در ایتا دنبال کنید:
🌐
@diba_313
🌐
@ghoghnuos13
─┅═ঊঈ☘️🌼🍀 ঊঈ═┅─