🕊✨در خلوت گلزار شهدا 💔 دلم سخت گرفته بود، غروب یکی از روزهای سال ۶۵، حس غریبی مرا به بهشت جلالیه می‌کشاند، تجدید خاطرات بود یا میثاق دوباره ،انگار صدایم می‌کردند. از کنار قبرهای خالی می‌گذشتم ،صدای سوزناک و ناله‌ای جانگداز،از خلسه تنهایی بیرونم آورد. جلوتر رفتم تا به صدا نزدیک‌تر باشم. از درون قبرهای آماده می‌آمد، صدا، راز و نیاز می‌کرد، ناگهان سر برداشت ؛ترس ورم داشت، او هم یکه خورد،فکر نمی‌کرد این وقت غروب کسی به گلزار شهدا بیاید، خلوت زیبا و عاشقانه‌اش را بر هم زده بودم؛بی سلام و بی‌خدا حافظی از آنجا دور شدم!! 🥀🕊✨ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/3087728889C48c501c0dc