گُلابَتون
•|~♥️~|• درمانگاه نبود بهشت بود! سخت مریض شدم و راهی یک درمانگاه عراقی در بین راه... تب و لرز، بدن درد و...🤕 دوستم با زبان بی زبانی علائم من را به دکتر توضیح داد و من راهی تخت درمانگاه شدم. از بدو ورود با اینکه میتوانستم رو پاهایم بایستم اما پرستار که دختر جوانی بود و روسریش را به حالت مرسوم عرب ها دور سرش پیچیده و سنجاق زیبایی روی آن زده بود،😌💕 دستم را گرفت و تا تخت همراهی ام کرد. دکتر که سُرم را زد، سردم شده بود و هنوز لب باز نکرده بودم که او رویم پتو کشید، دستمال خیسی روی پیشانی ام گذاشت و روی گونه یخ کرده ام را نوازش کرد، جملاتی گفت که جز ان شاءلله اش باقی را متوجه نشدم؛ با همان حال ناخوش دهانم را چند باری باز کردم تا چیزی بگویم اما جز شکرا هیچ واژه ای به ذهنم نرسید. او هم به این تقلای من لبخند زد و دمای بدنم را سنجید🤒 و با ایما و اشاره گفت که تب ام پایین آمده و رفت و با ظرفی از میوه به سمتم آمد و ظرف را کنار تخت گذاشت و کمک کرد بنشینم تا بتوانم چیزی بخورم. با آن حال بد انگار چیزی در دلم فرو ریخت؛ شرمنده این محبت هایش شده بودم🦋 دوست داشتم همه زبان ها از روی زمین برداشته میشد و به جایش همگی میتوانستیم با چشم هایمان حرف بزنیم.♥️ تا به آسانی به او بگویم: بی شک عشق به حسین(ع) تو را از یک فرشته هم مهربانتر کرده است... 🔶 آدرس ما در پیام رسان های بله و سروش و ایتا: https://ble.im/isrewoqom https://eitaa.com/isrewoqom https://sapp.ir/isrewoqom 🔶 آدرس پیج اینستاگرام حسینیه انقلاب اسلامی: https://instagram.com/golabbaton95?igshid=1oebt53j6uscw ۲۰۲۰