گُلابَتون
روایت جشن ولادت پیامبر مهربانیها💚
سوال را که پرسید، همه منتظر جواب دختر روسری صورتی بودند!
مسابقه جواب بده و جایزه بگیر داشتیم! سوال ها از دل برنامه ها تهیه شده بود. موسیقی شاد و طنز پت و مت پخش میشد و مجری با شرکت کننده ها حسابی شوخی میکرد! حالا نوبت به او رسیده بود و انگار حول شده بود. زیر لب میگفت: باور کنید من ۵ دقیقه هست که رسیدم!
جمعیت همه خندیدند. نفهمیدم عاقبت خودش یا با کمک جمع جواب را گفت. برای گرفتن جایزه اش باید یکی از بادکنک های روی دیوار را برمیداشت. وقتی درست جواب میداد؛ به انتخاب خودش یک بادکنک را میترکاند و کاغذ داخلش می گفت او برنده خوش شانس مسابقه است یا قرار است یک چالشی را اجرا کند!
وقت زیادی تا اذان نمانده بود. خانم مولودی خوان با ذکر و صلوات شروع کرد. بعد گلبرگ و شکلات بود که روی سرمان ریخته میشد. شعر ها اول برای پیامبر و نبی عزیزمان بود و بعد حماسی شد. وسط مولودی قابلمه ها دست به دست به جلوی جمعیت فرستاده میشد. خانم مجری گفت: چه نذری و غذای متبرکی! هم تبرکی ولادت نبی عزیزمان و هم نشان دادن بغض و بیزاری مان به دشمنان اسلام. اینجا در دل هیئت دخترانه ما پذیرایی مون هم به دشمن پیام داره!
گرما و حرارت فضای جشن نمیدانم از شلوغی جمعیت بود یا قابلمه هایی که حالا با صدای بلند تکبیر و مرگ بر اسرائیل میخواست واژگون شود! هنگام واژگونی قابلمه ها، همراه دختر ها از جا بلند شده بودم و شعار میدادم. احساس میکردم پا جای پای سیما خانم گذاشته ام.
-پایان
5️⃣
✨✨✨✨✨
@golabbaton95
#فلسطین #غزه #هیئت #جشن #به_عشق_نبی_حامی_فلسطینم
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
📽🎨| #ببینید و #بشنوید؛ دختر ایران و انقلاب، شهیده نسرین افضل 🖋 حسابی پُر شور بود! یک جورهایی سر نت
34.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽🎨| #ببینید و #بشنوید؛ از نهضت سواد آموزی تا امدادگری، شهیده شهناز حاجی شاه
🖋 دخترم با همه رفیق میشد. هیچوقت دوستانش را از قشر خاصی انتخاب نمیکرد. بین دوستانش کسانی را میدیدی که از نظر اعتقادی، شباهتی با او نداشتند. وقتی از او میپرسیدی چرا این همه دوست متفاوت داری؟ میگفت: دوستها دو جورند...
🎙3⃣|به مناسبت #هفته_دفاع_مقدس قسمت سوم روایت چندرسانه ای دختران حسینیه انقلاب از زنان و دختران شهیده
🌹@golabbaton95
#هفته_دفاع_مقدس #ولادت_پیامبر #رسول_الله #عید #هیئت #جشن
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
#حاشیه_جشن
#حاشیه_طنز
🔻روایتی طنز از حاشیهی یک جشن😁✨️
➖️بخش اول:
ـ برنامه کی شروع میشه؟
برگشتم به سمت صدا. یک حاج خانم خیلی مدرن
با بلوز و شلوار سورمهای و روسری ساتن سفید،
خیلی جدی کنارم نشسته بود و خیره منتظر جواب
من بود.🙂 گفتم: ساعت ۱۵:۳۰ حاج خانم.
ـ من حاج خانم نیستم. سنی ندارم که. ۱۴ سالمه!
اتفاقاً به اون دختر خوشگله دم در هم گفتم، به
من بگو عزیزم گل دختر...😀
لبخندی زدم و زیر لب چشمی گفتم. سرم را توی
لپتاپ بردم و خودم را مشغول کارهای تصویری
هیئت کردم.
- حالا شما چند سالته؟
با تعجب نگاهشان کردم. لبخند زنان گفتند:
- تو سن منو فهمیدی من ندونم سنت رو؟؟؟🤨
- منم ریا نباشه یه ۲ سالی از شما کوچیکتر!
- یعنی ۶۳ سالته؟🤔
- نه دیگه ۱۲!😁
- حالا جدی چند سالته؟
- خودمم نمیدونم شناسنامم دست مسئولمونه!
- نه دیگه اومدی نسازی بگو دیگه کشتیمون!
- حاج خانم عزیز ۳۳ سالم هست ( آره جان خواهرشوهر عمه پسر داییم ...)🫠🤭
- آه! بهت نمیخوره اصلا! یه دختر خوب و نجیب
سراغ نداری ۱۸ تا ۲۰ سال باشه با خدا، باایمان باشه؟
در این فاصله فقط چند تا پلک پشت سر هم زدم که ادامه داد: که حالا قدش ۱۷۰ و سفید رو
باشه، خونشون همین اطراف باشه، اصالتا... باشه،
خیلی هم خانوادشون شلوغ نباشه. ترجیحا تک دختر
و مردههاشون هم باغ بهشت خاک کنند؟
دیگر پلک نمیزنم و سعی میکنم آب دهانم را قورت دهم و فقط همین به زبانم میآید: نه شرمنده!😶🌫️🤯
در دلم میگویم: چیزی که دنبالش هستید رو
فقط باید سفارش میدادید خدا با پست بهشتی
براتون بفرسته!😶😅
ادامه دارد...
1️⃣
🌹@golabbaton95
#حاشیه #طنز #جشن #هیئت
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
#حاشیه_جشن #حاشیه_طنز 🔻روایتی طنز از حاشیهی یک جشن😁✨️ ➖️بخش اول: ـ برنامه کی شروع میشه؟ برگشتم
#حاشیه_جشن
#حاشیه_طنز
🔻روایتی طنز از حاشیهی یک جشن😁✨️
➖️بخش دوم:
یک یا چند تا سوال دیگر هم پرسیدند. چون مشغول
کار بودم و چیزی تا شروع هیئت نمانده بود، با بله و
خیر و نمیدانم جواب سر بالا دادم.🫤
بعد از چند لحظه حاج خانم از جا بلند شدند و درست
روی صندلی مهمان نشستند. اینطور دقیق رو به روی
همه دخترها قرار داشتند. چشمهایشان را ریزتر کرده
و دخترها را خیلی دقیق از زیر نظر گذراندند.😆😐
معذب شدن چندتا از دخترها که هی چادرشان را به
شرق، غرب و روسریشان را به شمال جنوب هدایت
می کردن حس کردم. از آن جایی که حاج خانم که نه،
عزیز دلم، گل قلب دکور بودند. خادمهای انتظامات
هوشمندانه ایشان را به بهانه تصویربرداری از دکور
به محیطی دیگر هدایت کردند. ایشان هم سر صبر از جا بلند شدند و از بچهها پرسیدند: پذیرایی چی میدید؟ خادم انتظامات گفت: سیب دیگه حاج خانم!
- عههه. من خیلی نمیمونم پس!👋🏼🚶🏻♀️
چشمانم بیاختیار تا درب خروج همراهیشان کرد و
از عدم حضورشان که مطمئن شد؛ برگشت پای کار
خودش! اما آخرش نفهمیدم؛ ما عزیزشان نبودیم،
عزیز خاص مورد نظرشان را پیدا نکردند که گل قلبشان
بشود یا حس کردند کدبانوهای خوبی نیستیم که رفتند.😊😅😉
پایان-
2️⃣
🌹@golabbaton95
#حاشیه #طنز #جشن #هیئت
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
✨ پیوندی از نور فاطمه (س) به عشقِ الله، یاعلی گفت. سالروزِ ازدواجِ حضرت ابوتراب (ع) و سیدهی عالمیا
تشریف بیارید🤩✨️❤️
⌚️پنجشنبه، ۸ خرداد ماه ۱۴۰۴
🏡زنبیل آباد، خیابان چهارده معصوم شرقی، پلاک ۱۰۷، پاتوق حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم
رفاقتی بیا✌🏼❤️😍
🌸@golabbaton95
#هیئت #جشن
#سالروز_ازدواج_عاشقترین_زوج_دنیا
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
18.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞🎥| #روایت_ویدئویی
هیأت شهادت امام جواد (ع)💚
و سالگرد شهادت شهدای خدمت🌹
در هیأت شکوفههای حسینیه انقلاب اسلامی🌸
🌤| با صدای مامانم از خواب بیدار شدم. آخ جونمی مدرسه هم تعطیله!🤪 پس مامان چرا میگه زودتر حاضر شو؟! آهان یادم اومد؟ امروز هیأت داریم. آخ یه صدایی میگه بیشتر بخواب، ولی چون دلم برای خالهها و دوستام تنگ شده، از جام بلند میشم.😊
🎵| مثل همیشه صدای سرود از توی راهپلهها میومد. یکم جلوتر به میز خوشمزهها رسیدم. 😋 خیلی گرمام شده بود و پذیرایی آب هندونه چسبید! مثل همیشه اول هیأتمون، دعای فرج خوندیم و بعدش یکی از دوستهامون برامون قرآن خوند. بعدش هم یه خانمی اومد برامون داستان زیبایی از امام رضا و امام جواد جان گفت و باهم مداحی زیبایی رو زمزمه کردیم و دل هامون روانه حرم قشنگ امام مهربونمون شد🥹💚
این داستان ادامه دارد...
1⃣/3⃣
✨️@golabbaton95
#فلسطین #هیئت
#شهادت #شهید_رئیسی
#شکوفه_های_حسینیه_انقلاب
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
🎞🎥| #روایت_ویدئویی هیأت شهادت امام جواد (ع)💚 و سالگرد شهادت شهدای خدمت🌹 در هیأت شکوفههای حسینیه انق
📸| #روایت_تصویری
هیأت شهادت امام جواد (ع)💚
و سالگرد شهادت شهدای خدمت🌹
در هیأت شکوفههای حسینیه انقلاب اسلامی🌸
📸| دیوار بالای طاقچه حسینیه پر از عکس و گلهای قرمز شده بود. خیلی برام عجیب بود انگار که جایی دیدمش! یکی از خالهها داستان آقای توی عکس رو برامون تعریف کرد. اسمش آقای رئیسی بود. خیلی آدم مهربونی بود و به آدمهای مظلوم کمک میکرد. پارسال همین موقعها توی روز تولد امام رضا (ع)، شهید شدن. من یادم اومد کجا دیدمش. توی تلویزیون! میدونستین ایشون خادم حرم امام رضا هم بودن؟🥹 برای همین به همهمون، نشان خادمی دادن که روش عکس یه دختر کوچولو بود. ما هم مثل آقای رئیسی با امام زمان جانمون عهد بستیم که تا ابددددد یارشون باشیم. 🥲✋🥀
💡| وقتی داشتیم نشان خادمیمون رو برای هم وصل میکردیم، یکهو برقها رفت!🙄😆 پنجرهها رو باز کردیم تا نور بیاد تو. در حین خوردن بیسکوئیت، گروه گروه شدیم و دستبند درست کردیم. رنگ دستبند من بنفش بود و برای دوستم نارنجی.😍 قرار شد با دوستام دستبندهای بیشتری درست کنیم، بفروشیم و پولش رو بدیم برای بچه های غزه و فلسطین.✨️
این داستان ادامه دارد...
2⃣/3⃣
✨️@golabbaton95
#فلسطین #هیئت
#شهادت #شهید_رئیسی
#شکوفه_های_حسینیه_انقلاب
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
📸| #روایت_تصویری
هیأت شهادت امام جواد (ع)💚
و سالگرد شهادت شهدای خدمت🌹
در هیأت شکوفههای حسینیه انقلاب اسلامی🌸
📿| موقع اذان شد و رفتیم وضو بگیریم، یک کوچولو آببازی هم کردیم مثل اون روز توی پارک.🫣😁 توی نور کم، نماز ظهر رو خوندیم. بعد به خالهها توی انداختن سفره کمک کردیم. اینجا خیلی باحاله، همه کارها رو با هم انجام میدیم و زودتر هم انجام میشه. داشتیم سمبوسههای خوشمزه رو میخوردیم که برقها اومد و همه با خنده صلوات فرستادیم.😆🤲🏼
📖| موقع کتاب خوندن رسید. اول من شروع کردم ولی چه شروعکردنی! با دو سه تا توپوق از شدت خنده! اینجوری از دورِ خوندن کتاب کنار رفتم و به بقیه دوستها سپردم. ولی ماجرای کتاب خیلی جالب بود، درمورد یه پسر قهرمان به نام علی لندی که هم سن و سال من بوده... شما میشناسینش؟ اگه نمیشناسین کتابش رو بخرین و حتما بخونین. 😊😁
3⃣/3⃣
✨️@golabbaton95
#فلسطین #هیئت
#شهادت #شهید_رئیسی
#شکوفه_های_حسینیه_انقلاب
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
#جشن خوشبختی یعنی: اجازه داشته باشی به حضرت زهرا بگی: مادر، به امیرالمومنین بگی: پدر!😍✨️ دختراااای
🌸| روایت جشن سالگرد ازدواج حضرت زهرا (س) و امام علی (ع)
🔻قسمت اول: داماد قلابی 😮
بدو ورودم به حسينيه با خوراکیهای خنک و خوشمزه شروع شد و همونجا مطمئن شدم که امروز قراره کلییییی خوش بگذره! 😍😁 قطعههای مکعبیِ هندوانه، طالبی و خربزه تو سیخ چوبی و یه لیوان شربت خنک، حالم رو جا آورد و باعث شد انرژیم بره بالا.
همونطور که شربت رو جرعهجرعه مینوشیدم و از پلهها پایین میآمدم، با دیدن صحنهی روبهروم میخکوب شدم! سفرهی عقد؟!😍 باورم نمیشد! سفرهی عقد درست کرده بودن و ما جدیجدی به عروسی دعوت شده بودیم. اونجا بود که به لباسام یه نگاهی انداختم و با خودم گفتم: کاش یکم مجلسیتر میپوشیدم! 🤭😂
نزدیکترین مکان به سفرهی عقد رو انتخاب کردم و نشستم و مجدداً محو تماشا شدم.✨️ دخترا به نوبت پشت سفرهی عقد مینشستن و دوستهاشون ازشون عکاسی میکردن. یکی از دخترا گفت: چه حییییف! این همه عروس خوشگل اینجاست ولی مجلس داماد نداره! ☹️ دوستش از اون طرف داد زد و گفت: به نظرم بریم تو کوچه یه اقا پسر موجه پیدا کنیم به صورت نمادین بنشونیمش سر سفرهی عقد، عکسارو که گرفتیم، به بیرون هدایتشون کنیم. دیگه کسی توی جمع مونده بود که از خنده منفجر نشه؟! 😂
✨️@golabbaton95
#جشن #هیئت #روایت
#دو_نور_خدا_محرم_همدیگه_شدن
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
🌸| روایت جشن سالگرد ازدواج حضرت زهرا (س) و امام علی (ع)
🔻قسمت آخر: عروسی و ماهعسل عجیب!
مهمونمون یه عروس خانم مرموز بود! آروم آروم که مجری سوالهای احسانعلیخانیطور ازش پرسید، ما باهاش آشنا شدیم. عروسخانم میگفتن: جناب خواستگار که برای بار اول اومدن خونهشون، ایشون توی اتاق حسابی اخم و تَخم کردن! ولی خب برخلاف انتطارشون، روند خواستگاری یه جوری پیش رفته که آخرش اسم بچههاشون رو هم انتخاب کردن! 😅😂
یکی از نقاط اشتراک این بوده که آقای خواستگار عربی مسلط بودن و وقتی از رشته دختر خانم میپرسن و متوجه میشن فارغالتحصیل رشته ادبیات عرب هستن، کیفشون کوک میشه و به زبان عربی باهاشون صحبت میکنن! خواستگاری به دو زبان زنده دنیا!
آقا خواستگار که میخواد عروسخانم رو بسنجه ببینه چقدر عاشقشه، توی جلسه خواستگاری میگه: احتمالا من بخوام برم جنگ سوریه و شاید هم شهید شدم، شما مشکلی نداری؟ عروسخانم هم با اعتمادبهنفس تمام میگه: نههههه، برو از خدامه... 😊😂
ادامه دارد...
✨️@golabbaton95
#جشن #هیئت #روایت
#دو_نور_خدا_محرم_همدیگه_شدن
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
.
ادامه...
بعد از اینکه یه عالمه توسط صحبتهای عروس خانم خندیدیم، ما رو با تعریف کردن یه خاطره میخکوب کردن! عروسخانم بار و بندیلش رو اول زندگی جمع میکنه و راهی سوریه میشه! کی؟ همون زمانی که داعش اونجا حسابی جولون میداده! توی چنین شرایط خطرناکی خانوادگی میرن! چجوری میشه بچهشون رو هم به کشور غریب و زیر سایه سیاه داعش ببرن؟ یه لحظه با خودم گفتم: مگه این چیزا فقط تو فیلمها نبود؟ قصه زندگیشون انقدر مهیج بود که انگار وسط سینما نشستیم و در حین حرفهاشون با پفیلاهای قیفی پذیرایی شدیم...😋
و امااا پُر انرژیترین قسمت برنامه مولودی زیبا و گوشنواز بود که دستجمعی متوسل شدیم به بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) و امیرالمؤمنین (ع).💚 حسابی کف زدیم و موقع رفتن، کیفهامون هم پر شد از شکلات و نقل و آبنبات های رنگیرنگی... 😋🍬
پایااان.
✨️@golabbaton95
#جشن #هیئت #روایت
#دو_نور_خدا_محرم_همدیگه_شدن
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_ق
🌷یا رقیه بنتالحسین ع🌷
بابا شما چیزی نپرس از گوشواره
من هم از انگشتر نمیگیرم سراغی😭
بهمناسبت شهادت نازدانه سیدالشهدا، بزم عزای دخترانهمان را تحت لوای حضرت ارباب برپا میکنیم. در خرابههای شام، آغوش باز میکنیم برای دل داغدار و بیتاب حضرت رقیه (س) و چه خوب دختر سه ساله ارباب، گرهگشای قلبمان میشوند.❤️💔
💡منبرانه گفتوگویی با استاد دعاوی
▪️روضه و توسل دخترانه
▪️همخوانی پرشور و حماسی
▪️همراه با هدیهای از تبار مقاومت ✊✨
❤️⏱ اگر تو هم مثل ما برای اربعین ثانیهشماری میکنی بیا اینجا که 👇
گر دخترکی پیش پدر ناز کند
گره کربوبلای همه را باز کند😭
راستی؛ اینبار ما دختران نوجوانِ حسینیه انقلاب، میزبان شما دختران ۱۵ تا ۳۵ ساله شهر هستیم.☺️✨️
⏳ چهارشنبه ۸ مردادماه، ساعت ۱۶:۳۰
📍زنبیلآباد، چهاردهمعصومشرقی، پلاک ۱۰۷، حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم
➖️@golabbaton95
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#هیئت #دخترانه #محرم #صفر #عزاداری
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم