eitaa logo
گُلابَتون
3.2هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
40 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom94
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹|✨️ شهید القدس؛ ای احیاگر راه سلیمانی! به خط خون نوشتی با دل خون این بشارت را طریق‌القدس هم آزاد خواهد شد، به این زودی! و از صهیون، فلسطین می‌رباید خواب راحت را کنار مسجد‌الأقصی نماز شکر می‌خوانیم و غزه می‌کند تکرار با خود این عبارت را: پشیمان می‌شود حتماً رژیم نکبت صهیون که باید پس دهد روزی تقاص این جنایت را ➖️دوست عزیز و خواهر مجاهدم؛ خانم سادات خاتمی، شهادت همسرتان، پاسدار شهید، علی علیرضایی را از طرف همه‌ی خواهران و همسنگرهایتان در حسینیه انقلاب اسلامی دختران بر شما تبریک و تسلیت عرض می‌کنیم. 🙏🏼✨️🌹 بی‌شک شهید مدافع امنیت و مبارزه میدان جنگ با صهیون، در آغوش گرم حاج‌قاسم عزیز خواهند بود و همان‌طور که خداوند وعده داده است: شهیدان زنده‌اند، ایشان نیز در لشکر یاران اباعبدالله، هم‌چنان تا نابودی کامل آل‌یهود و پیروزی حق، توفیق رزم دارند.👊🏼✌🏼🤲🏼 از خداوند متعال برای آرامش و استواری قلبتان، صبری زینبی را خواهانیم.💚 ▪️@golabbaton95
گُلابَتون
🌹|#شهید_زنده✨️ شهید القدس؛ ای احیاگر راه سلیمانی! به خط خون نوشتی با دل خون این بشارت را طریق‌القد
. ◾️ سادات خانم عزیز❤️ همسنگر مهربان و همراهِ ما🌸 با شنیدن خبر، قلبم سخت به درد اومد. 💔 بی‌تابیم بیشتر از حد تصور بود! وقتی به تو و یار و شریک زندگیت فکر می‌کردم، احساس عجیبی در درونم، بند بند وجودم رو تحت تاثیر قرار می‌داد... اما... اما یک آن به خودم اومدم و گفتم: آروم باش! ؟ 🙃 مگه خود خدا نگفته: وَلَا تَقُولُواْ لِمَن يُقتَلُ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَموَٰتُۢۚ بَل أَحيَآءࣱ وَلَٰكِن لَّا تَشعُرُونَ... از روى بى‌اطلاعى يا بى‌ادبى، به آنان كه در راه خدا شهيد مى‌شوند، مرده نگوييد؛ بلكه آنان به‌طور ويژه زنده‌اند؛ ولى شما درک نمى‌كنيد. این رفتن، یه رفتن عادی نبوده! خدا به همسر سادات جان، هدیه عنایت کرده. خدا رفیقت و همسرش رو خیلی خواسته 💞 مگه آدم برای ابراز عشق خدا به بنده‌ش طاقت از کف میده؟ :) نه! هرگز اینطور نیست! که اگر چنین بود زینب کبری (سلام الله علیها) سزاوار‌تر بود به بی‌طاقتی! اما همه‌ی ماجرای زینبِ صبور، زیبایی بود و زیبایی بود و زیبایی! و ما همدلانه در خیمه حسینیه انقلاب، از خدا برای تو دوست عزیزمون، نگاه و آرامش و اثرگذاریِ زینبی می‌طلبیم! ♥️ ▪️@golabbaton95
گُلابَتون
. ◾️#خواهرانه سادات خانم عزیز❤️ همسنگر مهربان و همراهِ ما🌸 با شنیدن خبر، قلبم سخت به درد اومد. 💔 بی
. ▪️ آن روز که خبر ازدواجت را شنیدم، به فاطمه چشمک زدم و از تو پرسیدم: همسرت، مثل شوهر فاطمه آخونده؟ خندیدی و گفتی: نه، سپاهیه. گفتم: فرقی نداره، هردوتاشون مثل همن. سه تایی خندیدیم.😍 پیاز را خورد می‌کنم و اشک می‌ریزم. سیب‌زمینی‌ها هم اشکم را در‌می‌آورند. گوشی موبایل را روی کابینت آشپزخانه رها کردم. پیامکی از طرف همسرم که چندساعتی ازش بی‌خبر بودم، روی صفحه‌‌ی موبایلم خودنمایی می‌کند: من خوبم عزیزم. تو خوبی؟ و من خوب نبودم.😭 همان‌طور که یک دستم به هم‌‌زدن غذاست، به فاطمه زنگ می‌زنم. می‌گوید هنوز خبری از پیکر همسر شهیدت نیست و برای تشییع حتما خبرم می‌کند. یک غذای خوشمزه با چاشنی اشک روضه آماده شده بود. پای گاز حسابی روضه خوانده بودم. روضه شهادت مردانی که از همه چیز گذشته‌اند تا دشمنان خدا را از روی زمین حذف کنند. مردانی که بغض شهادت فرماندهانشان را قورت دادند و پای کار ایستاده بودند.✌🏼 همین چند ماه پیش حلقه‌ات را نشانم دادی و گوشه صورتت یک لبخند ساده نشسته بود. بعضی آدم‌ها چشم‌هایشان شخصیت‌شان را لو می‌دهد، ولی تو لبخندت. خواهرانه بی‌آنکه مدت زیادی بشناسمت، می‌فهمم که تو هم همراه همسر شهیدت انتخاب شدی. همسرِ زهیر شدن مبارکت باشد، رفیقِ تازه‌عروسم.🥲❤️ ▪️@golabbaton95
گُلابَتون
. ▪️#خواهرانه آن روز که خبر ازدواجت را شنیدم، به فاطمه چشمک زدم و از تو پرسیدم: همسرت، مثل شوهر فاط
▪️ سادات جان شهادت همسرت رو بهت تبریک و تسلیت میگم.🥀 عزیزم چه سعادتی بالاتر از این که همسرت «حل من ناصر ینصرونی» امام حسین (ع) رو لبیک گفته. به حق امام حسین (ع) و قرآنِ در قلبت، ان‌شاءلله که در این دنیا خدا به دل مهربونت صبر و استقامت زینبی و در اون دنیا خدا مانند وهب و همسرش شما رو هم در کنار هم قرار بده. 🥹🤲🏼 ان‌شاءلله که خدا مانند بلایی که سر ابرهه و یارانش آورد، سر این رژیم حیوان‌صفت صهیونیستی بیاره و انتقام خون تمام عزیزان، جوانان پاک سرزمینمون و تمام مظلومان جهان رو ازشون یک‌جا بگیره که بشن مایه عبرتی در تاریخ... ✊🏻 آمین 🤲🏻 ▪️@golabbaton95
گُلابَتون
▪️#خواهرانه سادات جان شهادت همسرت رو بهت تبریک و تسلیت میگم.🥀 عزیزم چه سعادتی بالاتر از این که همسر
▪️ تو را به نجابت، تواضع و لبخند مهربانت می‌شناختم و لفظ سید که بچه‌ها با آن تو را صدا می‌زدند. ماه رجب بود که شنیدم عروس شده‌ای. خیلی برایت خوشحال شدم. هم برای ازدواجت هم برای آن که همسرت است. بعد از عقد ندیدمت تا هفته‌ی پیش. در آغوشت گرفتم و تبریک گفتم. نمی‌دانستم چند روز دیگر هم در آغوش می‌گیرمت. اما این بار برای تبریک و تسلیت... . سید جان، سادات عزیزم! خادمه‌ی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، به قلب داغدارت تسلیت می‌گویم و به روح بلندت تبریک که تو مفتخر شدی به مدال همسری شهید. شهیدی که در راه قدس و به دست شقی‌ترین دشمنان به دیدار پروردگارش شتافت. برای دل مصیبت‌دیده‌ات صبر زینبی مسئلت می‌کنم تا روزی نزدیک که همسرت، در سپاهی از شهیدان، دوشادوش صاحب‌الزمان به آغوشت بازگردد.🤲🏼✨️ ▪️@golabbaton95
گُلابَتون
🌹|#شهید_زنده✨️ شهید القدس؛ ای احیاگر راه سلیمانی! به خط خون نوشتی با دل خون این بشارت را طریق‌القد
21.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥؛ 🇮🇷 رجزخوانی حماسی همسر دهه هشتادی شهید علی‌رضایی ➖️همسر دهه هشتادی سروان پاسدار شهید «علی علی‌رضایی» از شهدای جنگ تحمیلی رژیم صهیونی در مراسم امروز تشییع این شهید در شهر مقدس قم سخنانی حماسی و کوبنده بیان کرد. 🦋پ‌ن خواهرانه: الله اکبرررررر؛ الله اکبررررر؛ الله اکبرررررر.✌🏼 باریک‌الله رفیق و همسنگر عزیزم؛ سادات جاان.❤️ ماشاالله بهت دختر. احسنت.✨️ باعث افتخار و مباهات همه‌ی دوستاتی.🌹 با دل داغ‌دارت چه با صلابت و استوار و زینب‌وار تو دهن دشمن‌ها زدی. ✌🏼🇮🇷 الهی که همیشه پای‌کار حضرت بمونی. 🤲🏼🌱 ➖️@golabbaton95
«ما مهمان شهیدیم»؛ این جمله را رفیق شهید گفت، با صدایی که می‌لرزید، اما باورش استوار بود.✨️💚 خانواده‌اش سه دسته گل آورده بودند، از رزهای قرمز، صورتی، بنفش و سفید. عکسش را در قابی سفید گذاشته بودند. روی میز، پلاستیکی مشکی بود که نمی‌دانم چه چیزی در آن بود، که حس سنگینی می‌داد... . رفیقش می‌گفت: «علیرضا شب و روز نداشت. به شوخی می‌گفتم: چی می‌خوری که این‌قدر بیداری؟ همیشه وقتی بچه‌ها از خستگی از پا درمی‌اومدن، با اینکه خودش هم خسته بود، اما فضا رو زود عوض می‌کرد. انگار همیشه شارژ بود.» لبخندی زد و ادامه داد: «یه بار گفت: محمدحسین، بیا حرف‌های حاج‌ حسین رو جمع کنیم، وویس کنیم. وقتی جمع کردیم، دیدم صد ساعت شده! گفتم: کی قراره اینو گوش بده؟ گفت: من! گفتم: باید شب و روز پایش بشینی، گفت: می‌ارزه... می‌ارزه که جوون‌ها پرپر شهدا بشن... همون شد پادکست "بله‌برون" و چندتای دیگه از پادکست های حاج حسین یکتا. هیچ‌وقت دنبال اسم و رسم نبود. حتی یه‌وقتا اذیتش می‌کردم و می‌گفتم اسمتو بنویسم زیر کار دیگه، با خنده می‌گفت: اسم خودتو بذار. دوست داشت همیشه گمنام باشد...»❤️ ادامه دارد... 1️⃣/1️⃣ ▫️@golabbaton95
گُلابَتون
. ادامه... با حرف‌هایش، لایه‌ای شیشه‌ای روی چشم همه‌مان کشیده شد. شیشه‌ای که قرمزی چشمانمان را بیشتر نشان می‌داد، و دید مرا تار کرده بود. اما به محض آوردن شهید، آن شیشه شکست. تکه‌تکه‌هایش به شکل اشک، روی گونه‌ها جاری شدند. ولی با قلب‌هایی مملو از تنفر نسبت به دشمنی ظالم به اسم اسرائیل و آمریکا که روزی همه نفرتمان را تبدیل به موشک می‌کنیم و بساط کفر را برخواهیم کند.✌🏼🇮🇷 برای ورود شهید شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل سر دادیم. مادرش می‌گفت: «انگلیسی و عربی را خوب بلد بود، داشت دکترا می‌گرفت. به من هم می‌گفت: مامان، تو هم درس بخون. می‌گفتم: از من گذشته. می‌گفت: مؤمن باید باسواد باشه، تا بتونه دین رو برای مردم درست بگه.»🌱 همسرش آرام بود، ولی در عمق چشمانش چیزی موج می‌زد که فقط یک عاشق می‌فهمید. گفت: «همیشه عاشق کار با نوجوان‌ها و جوون‌ها بود. مطمئنم دلش می‌خواست تا لحظه‌ی آخر کنار اونا باشه.»✨️ شهید آمده بود تا شاهد عهد و پیمان مجدد ما با صاحب زمان(عج) و رهبرمون باشد. مادرش شیرزنی بود از تبار ام‌وهب و همسرش، شیرزن جوانی که کوله‌بار عشقش را با دستان خودش برای میهمانی خدا بسته بود. دختر دو ساله‌اش چیزی نمی‌دانست، اما از صدای گریه‌ها ترسیده بود. خودش را در آغوش مادر، روی تابوت پدر قایم کرده بود و گریه امان پسر، خواهر و برادر شهید را بریده بود...💔 همسرش گفت: «عاشق یک مداحی بود. چند وقت پیش که با هم مشهد رفتیم، یه ساعت کامل توی ماشین فقط همونو پلی می‌کرد. گفته بود: همینو رو بالای تابوتم می خونید...» و مداحی پخش شد: عشقو مهمون دلم کردی... خواب می‌دیدم بغلم کردی... بی‌تو یه لحظه من نمی‌تونم... یعنی محرم زنده می‌مونم... همان لحظه، یک دست‌گل را برداشت و کنار لباس مشکی محرم علیرضا، روی تابوت گذاشت. نمی‌دانم در دلش چه گفت، اما شاید می‌گفت: «عزیزم، خوب موقعی اومدی به محرم رسیدی...»😭 ✍️🏼 از راویی بی‌نام برای شهیدی فرمانده، مهندس و نویسنده‌ای گمنام.💔 2️⃣/1️⃣ ▫️@golabbaton95
گُلابَتون
. ادامه... با حرف‌هایش، لایه‌ای شیشه‌ای روی چشم همه‌مان کشیده شد. شیشه‌ای که قرمزی چشمانمان را بیشت
مهربان با همه... او فرزند شهید بود، فرمانده بود، مهندس هوافضا و صاحب قلم؛ اما هیچ‌گاه حاضر نشد نامش را پای نوشته‌هایش بنویسد... تواضعش، بلندتر از تمام رتبه‌ها و القابش بود. علیرضا سال‌ها خادم امام حسین (ع) و بعد از سال‌ها شاگردی کردن در طلاییه، شلمچه و... در محضر شهدا، چند سالی بود که همرزم و شاگرد شهید سردار حاجی‌زاده و سرانجام این عشق و رفاقت باعث شد در کنار هم آسمانی شوند.✨️💚 مادرش می‌گفت: «با همه مهربان بود. اصلاً برایش فرقی نداشت طرف مقابل چه ظاهری داره. گاهی برای بعضی دخترها روسری و چادر می‌خرید. بهش می‌گفتن: دلت خوشه، اینا که نمی‌پوشن! می‌گفت: چرا... بالاخره یه روزی سرشون می‌کنن.»🌹 اما من به عنوان یک دختر ایرانی می‌گویم: و امروز آن روز است که تلاش‌های این شهید عزیز به ثمر رسیده است... خون پاکش در دل ما نفرت به اسرائیل را ریشه دوانده است و تمام‌قد ایستاده‌ایم پای وطن‌مان، خون شهدا و راه روشن‌شان. تا همیشه، پشتیبان سربازان امام زمان (عج) در نیروهای مسلح خواهیم ماند...🤲🏼✨️ 2️⃣ ▫️@golabbaton95
گُلابَتون
#بخوانید #مهمان مهربان با همه... او فرزند شهید بود، فرمانده بود، مهندس هوافضا و صاحب قلم؛ اما هیچ‌
در وصف زنی که در صورت رژیم صهیونی خنج انداخته است! یک دستش روی شانه‌های امیرعلی شش هفت ساله، پسر ارشدش است. خم می‌شود و در گوش پسر چیزی می‌گوید. شاید می‌گوید: مامان جان، بابا داره‌ از ماموریت میادها!🙂💔 از شدت بغض سرم را پایین می‌اندازم. شاید روزی این زن هم مثل من طاقت دوری همسرش را نداشته. از خودم هزاربار پرسیدم: من چند روز دوری از همسرم را دوام می‌آورم؟ راستش نه، نمی‌شود. حتما من را از پا می‌اندازد. اما او چهره‌اش مصمم است. حتی یک لحظه احساس نمی‌کنی این زن عزادار و بی‌تاب پیکر عزیزش است. دست روی شانه پسرش گذاشته و هر از گاهی خم می‌شود و در گوشش چیزی می‌گوید. دارد آماده‌اش می‌کند، برای دقایقی بعد که بابا می‌آید.💔✨️ جلو نمی‌روم. قدم از قدم برنمی‌دارم. دلم می‌خواهد خانم‌‌ها را از دور تابوت کنار بکشم و بگویم: بذارید همسرش یک دل سیر باهاش حرف بزنه...! همه محو تابوت شهید شدند و من چشم دوخته‌ام به همسرش. زنی که ایستاده تا کمی دور شهید خلوت شود و بعد آرام نزدیک‌تر می‌رود.😭 ادامه دارد... 1️⃣/3️⃣ ▫️@golabbaton95
گُلابَتون
. ادامه... پدرِ امیرعلی را در تابوتی که پرچم ایران دورش را پوشانده، می‌آورند و ما که تا خرخره پر از بغض بودیم، مشت گره کردیم به فریاد مرگ بر اسرائیل. نفرت؟ خشم؟ انتقام؟ وقتی دندان‌هایم را بهم فشار می‌دادم، نمی‌دانم دیگر چه حس‌هایی در من بیدار شده‌‌ بود.✨️ حالا ولی آرامش دارم. حالا که همسر شهید لبخندی گوشه لبش دارد که باور کردنی نیست. ما برای عرض تسلیت رفته‌ بودیم؛ ولی این زن داشت ما را آرام و هر چه دعای خیر داشت، روانه‌ جوانی‌مان می‌کرد. خودش سن و سال زیادی ندارد؛ اما فکر می‌کنم چنین زنی نه فقط همسرش را، بلکه امیرعلی را هم برای مبارزه با یهود آماده خواهد کرد. ✌🏼 برای همین از کنار او ساده نگذشتم. از کنار زنی که در صورت رژیم صهیونی خنج انداخته بود. وقتی در آغوشش رفتم، در گوشش آرام گفتم: دعا کنید قلب ما هم مثل شما قوی باشه، تا خودم و همسرم و بچه‌هام رو فدای آقا کنم.🇮🇷❤️ 2️⃣/3️⃣ و پایان. ▫️@golabbaton95