#روایت نوشت (۶) ✨
اجازه میخوام که وسط روایت جشن شادمون، یک بارِ دیگه توجه شما رو به دیدن این گلگلیهای رنگی و خوش طعم جلب کنم🍪🌸
زیبایی ببینید...😌
🔻روایت جشن ادامه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸
@golabbaton95
#جشن #ولادتانه #حال_خوب #دختران
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
#روایت_نوشت ✨
و اما روایتِ مصور و مکتوبِ حضورِ شیرینتون در جشن ولادت امام حسن (علیهالسلام) جانمون❤️
🎉🎉🎉🎉🎉
@golabbaton95
#روایت #جشنانه #حال_خوب #ولادتانه
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
🔰 #روایت | شبیه آسیه و مریم
❇️ حاشیههای شیرین و جذاب دیدار بانوان با رهبر انقلاب به روایتِ «عطیه کشتکاران»
🔸حسینیه مثل ساعت شنی آرام آرام پر میشد. از نوزاد تا کهنسال، از بانوان پوشیهدار تا خانمهای با ناخنهای کاشت مخفی شده زیر دستکش مشکی. از هودی و شلوار تا لباس سنتی زنان قشقایی. آخر #حسینیه دو خانم با لباس فرم سورمهای نشسته بودند. در صف دوم همجوار شده بودیم و میدانستم آتشنشان هستند. کنجکاوی امانم را برید...
➕روایت و حاشیهنگاری اختصاصی #خط_رهبری از دیدار بانوان با رهبر انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی(ره) را به قلم خانم «عطیه کشتکاران» [اینجا](https://www.farsnews.ir/news/14021009000264) بخوان
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
#روایت✏️
از رویاهای دور تا خاطره های نزدیک
💉💊🩺
جانت از حلقت بیرون میآید وقتی درد همه تنت را گرفته و جناب دکتر یکی درمیان متوجه حرف هایت میشود و به زبان سخت فارسی را تلفظ می کند. پزشک هندی مهاجر که به ایران آمده را خوب تصور کن که دم مرگ ملافه را میکشد روی بیمار بخت برگشته که گناهش این است که در ایران ۱۳۵۰ زندگی میکند.
بعد سری به داروخانه و بیمارستان های شهر بزن و قرص هایی نانو و دستگاه های پیشرفته جراحی روده و معده و کلیه و طحال را بررسی کن و از برای رتبه ۱۵ پزشکی در جهان به کشورت افتخار کن.
🚀🛰️
شاید اگر بشنوی آرزوی دیرینه شاه داشتن موشک آمریکایی با برد 90 تا 120 کیلومتر بوده است! باورت نشود! شاه فقید زیادی صلاح دوست داشت منتها همه را از کشورهای دیگر با چک روز می خرید و دست نخورده بی آنکه جنم استفاده از آن را داشته باشد در کلکسیون خود نگه میداشت. امروز ولی آن مرحوم آرزو مرده کجاست ببیند موشک سجیل ایرانی با برد 1900 کیلومتر در جمهوری اسلامی به دست دانشمندان ایرانی ساخته شده است که جرئت به کاربردن آن در موقع لزوم را نیز داریم و خواهیم داشت.
🛢️⛽
از انتظار کشنده در صف ابدی پیت های ۲۰ لیتری نفت هیچ کس راه نجاتی نداشت. برای غذا، برای سرما باید با یک دبه نفت برمیگشتی خانه. امروز ولی با یک تیشرت نخی وسط چله زمستان از گرمای خونه و مصرف بی رویه گاز لوله کشی کیف میکنی نگو زمان شاه همه چیز بهتر بود! بخاری رو هم کمش کن جون دایی!
👑🧎♂️
یکی از بیماری های رایج دیسک کمر در اثر خم شدن تا پایین زانو جلو شاه فقید بوده است. پاچه خاری تنها راه بالارفتن از پله های ترقی در این دستگاه پرشکوت و شکوه است. البته غیر از وقتی زن می بودی که شاه آن وقت کلا آدم هم حسابت نمیکرد!
مسئولین امروز از بین خودمان انتخاب میشوند، خود ما مردم آنها را خوب یا بد انتخاب میکنیم و اگر این وسط ها چکی از دستشان ول شود، یا زیادی رای ممتنع دهند: میتوان خفتشان را قانونی گرفت و برای بررسی و مداقه نهایی و تصمیم گیری غایی آن ها را به کوچه خلوت فضای مجازی و حقیقی کشاند.
🥖🍎
سوتغذیه ۶۴ درصدی شهرنشینها یعنی چی؟ یعنی وقتی شاه داشت گوشت بره رو تو کاخ نیاوران به نیش میکشید، گروه زیادی از همشهری های دیوار به دیوار کاخ هایشان نون خشک نداشتن بخورند. شاه جلیل القدر هربار در جنگ های جهانی کلامی اعلام بی طرفی میکرد اما در رودربایستی همسایگی اجازه میداد سرباز های روسی و آمریکایی یه توک پا مهمان کشورمان باشند و غذا و محصول کشاورز فلک زده را میل و حیف کنند.
📈نه اینکه امروز همه سیر سر روی متکا بگذارند! نه اینکه امروز همه جیب کتشان جادویی باشد! نه اینکه امروز همه ماشین که هیچ، جت شخصی داشته باشند! نه اینکه امروز همه مردم در قصر زندگی کنند! نه!
اما عمری شاه دوخته، هویداها(نخست وزیرناجور شاه) تن مردم کرده اند. خون دلی مردم در زمان شاه با نان خشک تیلیت کردند و بعد شعارهای انقلابی تند و تیز "ما میگیم شاه نمیخوایم، نخستوزیر عوض میشه! ما میگیم خر نمیخوایم، پالون خر عوض میشه! نه شاه میخوایم نه شاپور، لعنت به هر چی مزدور" را سردادند و یک دل نه صد دل عاشق حرف ها و فکرهای آقا خمینی شدند: من تو دهن این دولت [علی حضرت و رفقایش] میزنم، من دولت تعیین میکنم، من به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین میکنم.
بعد همین مردم کمر بستند تا کشور را از نو بسازند. خداوکیلی پیشرفتی که دانشمندان و صنعتگران و کارگران زحمتکش از کت و گول افتاده اند تا بشود؛ امروز برای ما مسئولیت آورده! امروز بعد از سالگرد ختم حکومت های شاهنشاهی به صرف شیرینی و شام، میفهمیم داشتن حق انتخاب چه نعمتی هست و همینطور چه مسئولیت مهمی برایمان میآورد!
〽️ما به عمر ۴۵ ساله از منفی هیچ رسیده ایم به رشد و پیشرفت. همه چیزمان ۲۰ نشده؛ ولی اگر مسئول آدم حسابی انتخاب کنیم برای بهتر شدن تلاش کرده ایم.
به اندازه فاصله رویاهای دست نیافتنی دوران علی حضرت فقید پهلوی تا خاطره هایی که در جمهوری اسلامی ایران خودمان ساخته ایم؛ پای صندوق انتخابات ۱۴۰۲ رای می دهیم.❣️
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@golabbaton95
#دختر_ایران #انتخابات۱۴۰۲ #من_رای_میدهم
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
🚫⚠️ برای اولین بار
روایت لحظات رای دادن رهبر انقلاب
را بدون واسطه در بیت رهبری از قاب
دوربین تلفن همراه فعالین رسانه میتوانید مشاهده کنید…
مگه میشههههه؟؟؟؟😨😨😨
مگه داااااریمممم؟؟؟؟😳😳😳
بیت آقاااااا 🍃🍃🍃
روایت لحظه به لحظه 🔊🔊🔊
موووبایل 📲📲📲
عجب اتفاق ناااااب و جالبییییی😍👏
🌸🌸🌸🌸🌸
@golabbaton95
#رای #روایت #بیت #موبایل
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
🖊🌸 روایت غرفه ریحانه مقاوم
سهم تو از زندگی چقدر بود؟
سر که هر طرف بچرخانی، آنقدر تصویر هست که نگذارد لحظهای را به غفلت بگذرانی. یک طرف تو را میبرد وسط کوچهها و خیابانهای فلسطین. خاک روی خاک. کفشها و دمپاییهای کودکانهی خونآلودی که گوشهای از غرفه افتاده است، تو را به یاد فرارهای پُر اضطراب میاندازد. فراری احتمالا نافرجام، به سمت پناهگاهی که احتمالا مورد حملهی موشکها قرار گرفته است. راستی مگر یک کودک، چه انتظاری از زندگی دارد؟
از زمین تا آسمان فرق است بین من و تو...
دو سه تا از بچههای خادمهای حسینیه، نشسته بودند گوشهای. از شکلاتها و جایزههایی که از غرفههای اطراف هدیه گرفته بودند، حرف میزدند. نگاهشان میکنم. آراماند. با آنکه مادرهایشان هر گوشهای از غرفه، مشغولاند، آنها بی آنکه دلهرهای داشته باشند، سرگرماند و نشستهاند به بازی. درست کنار کفنهای نمادین بچههای فلسطینی. چه تفاوتیست بین این بچهها با بچههای غزه! زمین تا آسمان... بچههای ما روی زمین آراماند و بچههای فلسطینی در آسمان... پیر و جوان نمیشناسند این مردم آزادیخواه فلسطین! راست گفتند که: ما از غزه نمیرویم، مگر به آسمان...
ادامه دارد...
1️⃣/2️⃣
🪴 @golabbaton95
#غرفه_ریحانه_مقاوم #فلسطین #غزه
#حرم #سفیرشو #چالش #دخترانه
#راه_نصر_الله #غزه_تنها_نیست #روایت
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
ادامه...
از شکمت شروع کن!
فانتااااا؟ محاله! و قوطی نوشابه را در دستم چرخاندم. خادم گفت: بله متاسفانه فانتا هم اسرائیلیه! هنوز در تعجب بودم. همانطور که برندها و محصولاتی که توی غرفه بود را از زیر نگاه میگذراندم، گفتم: ای باباااا! همهی اینا تو خونه زندگی ما هست که... و نگاهم ماند روی شکلاتهای مورد علاقهام! گفتم: اینا هم؟ و خادم سر تکان داد. یکی از خانمها که آمده بود بازدید، کنارمان ایستاد و گفت: عه! من از این نسکافهها خیلی میخورم. والا خبر نداشتم اسرائیلیه! خادم با آرامش گفت: خب عیبی نداره. از این به بعد یه مارک دیگه نسکافه بخوردید. زن مقاومت نکرد و با تکان دادن سرش، قبول کرد که نسکافهاش را عوض کند. خادم گفت: حالا هر محصولی که استفاده دارید رو بردارید و زیرش رو بخونید. فانتای عزیزم را برداشتم و با شوخی گفتم: چیکار به تهش داریم ما، توش واسمون مهمه و همگی خندیدیم. اما جدی قوطی را برگرداندم. زیرش را نگاه کردم. یک کاغذ رویش نوشته بود: پول خرید این محصولات: بمب و موشک روی سر کودکان غزه! فانتایی که دیگر برایم عزیز نبود را گذاشتم سر جایش. به خودم نهیب زدم: از شکمت شروع کن!
پایان...
2️⃣/2️⃣
🪴 @golabbaton95
#غرفه_ریحانه_مقاوم #فلسطین #غزه
#حرم #سفیرشو #چالش #دخترانه
#راه_نصر_الله #غزه_تنها_نیست #روایت
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
یک آینه برای دیدن خود واقعیات!
که چی؟ مثلا من چیکار میتونم بکنم؟ اصلا منو قبول میکنن؟ بچههامو چیکار کنم؟ شوهرم نمیذاره. آخه درسم دارم. راستش حال و حوصله ندارم... فکر کردم به تمام اینها. بهانه بودند واقعا؟ خدایی سخت است اسمش را بگذاری بهانه! اما خب از واقعیت که نمیتوان فرار کرد. شاید یادمان رفته برای چه زندگی میکنیم و قرار است دنبال چه چیزی باشیم... اسمش چیست؟ روزمرگی یا مصلحتطلبی؟ برای هر کسی میتوان یک اسم داشته باشد! زندگی که باید کرد! نباید تارک دنیا شد. اما باید الویتبندی کرد. چه چیزی مهمتر است؟
این را از خودم میپرسم. از خودم که عکسش افتاده درون یک آینه! یک آینه با شکل و شمایل نقشهی فلسطین که من را به خودم میآورد. راستی؛ نکند نامم نماند و داستان زندگیِ بیدغدغهام، لا به لای صفحات تاریخ گم شود..
🪴 @golabbaton95
#غرفه_ریحانه_مقاوم #فلسطین #غزه
#حرم #سفیرشو #چالش #دخترانه
#راه_نصر_الله #غزه_تنها_نیست #روایت
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
#روایت
چند روزی از رویداد قیام تا اقامه محلات نگذشته بود
که فعالان فرهنگی محله ها را صدا زدیم که بیایید برویم مهمانی
میخواستیم با حلقه های میانی از نزدیک آشنا شوند
خدا خیرشان دهد واقعا هم همراه بودند
گفتمان حرکت عمومی و مطالبه ۶ ساله حضرت آقا آنها را به تب و تاب انداخته بود .
در انتهای خیابان چهارده معصوم پلاکی وجود داشت روی خوشبخت ترین خانه شهرمان
پلاک ۱۰۷ ، حسینیه انقلاب اسلامی دختران
از سر و روی آن خانه دخترانگی و ظرافت و احساس می ریخت
گل گلی های صورتی با پس زمنیه ی آبیِ روی دیوار و رو میزی ها روح آدم را به نوازش میداد .
رفته بودیم مهمانیِ خانه ای که برای دخترانی بود با مادریه سرکار خانم سیوانی بزرگوار
میزبان که شروع کرد به صحبت، فهمیدیم با ۱۲ سال تجربه و سرد و گرم چشیدن در سخت ترین روز ها مواجهیم
از تهی بودن کار تربیتی برای نوجوانان دختر حتی در عالی ترین مراکز کشور گفتند و فکرش را هم نمیکردیم که جمله بودشان تلخی این آمار را بشورد و ببرد .
چه بغض شیرینی در صدایشان بود آنجا که گفتند : از همه جا مانده رفتیم امام رضا و همه چیز را با خودشان بستیم و تا به امروز بعد از ۱۲ سال هیچ وقت محتاج کسی نشدیم .
چه مادرانه دلسوزی می کردند برای مادران آینده این سرزمین
همان هایی که قرار است مهم ترین کار دنیا را انجام بدهند .
از خلاقیت های منحصر به فرد خودشان گفتند تا جشن بزرگ روز دختر میدان آستانه که دیگر زبان زد است .
دست سازه های دختران با طراحی مقاومتی و یک دنیا معنا و مفهوم خودش یک کلکسیون افتخار بود
صاحب خانه برایمان سنگ تمام گذاشت آنجا که تربیت مقتل شهدای گمنام کانال کمیل را همراهمان کرد تا مسیر راهمان شود .
من برای بار هزارم به این نتیجه رسیدم که نسل نوجوان دختر ما کار های بزرگی انجام خواهد داد ...
#روایت_برنامه_فرهنگی
#حرکتعمومی
#شناختصحنه
#حلقهمیانی
#صلههمرزمان۲
#همافزایی
#مادَرانـہ_تـَر
#الگوی_سوم
#بانویپیشران
#ستاد_خواهران_جبهه_فرهنگی_انقلاب_قم
@madaranetar 👈کانال مادَرانـہ تـَر
گُلابَتون
#جشن خوشبختی یعنی: اجازه داشته باشی به حضرت زهرا بگی: مادر، به امیرالمومنین بگی: پدر!😍✨️ دختراااای
🌸| روایت جشن سالگرد ازدواج حضرت زهرا (س) و امام علی (ع)
🔻قسمت اول: داماد قلابی 😮
بدو ورودم به حسينيه با خوراکیهای خنک و خوشمزه شروع شد و همونجا مطمئن شدم که امروز قراره کلییییی خوش بگذره! 😍😁 قطعههای مکعبیِ هندوانه، طالبی و خربزه تو سیخ چوبی و یه لیوان شربت خنک، حالم رو جا آورد و باعث شد انرژیم بره بالا.
همونطور که شربت رو جرعهجرعه مینوشیدم و از پلهها پایین میآمدم، با دیدن صحنهی روبهروم میخکوب شدم! سفرهی عقد؟!😍 باورم نمیشد! سفرهی عقد درست کرده بودن و ما جدیجدی به عروسی دعوت شده بودیم. اونجا بود که به لباسام یه نگاهی انداختم و با خودم گفتم: کاش یکم مجلسیتر میپوشیدم! 🤭😂
نزدیکترین مکان به سفرهی عقد رو انتخاب کردم و نشستم و مجدداً محو تماشا شدم.✨️ دخترا به نوبت پشت سفرهی عقد مینشستن و دوستهاشون ازشون عکاسی میکردن. یکی از دخترا گفت: چه حییییف! این همه عروس خوشگل اینجاست ولی مجلس داماد نداره! ☹️ دوستش از اون طرف داد زد و گفت: به نظرم بریم تو کوچه یه اقا پسر موجه پیدا کنیم به صورت نمادین بنشونیمش سر سفرهی عقد، عکسارو که گرفتیم، به بیرون هدایتشون کنیم. دیگه کسی توی جمع مونده بود که از خنده منفجر نشه؟! 😂
✨️@golabbaton95
#جشن #هیئت #روایت
#دو_نور_خدا_محرم_همدیگه_شدن
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
🌸| روایت جشن سالگرد ازدواج حضرت زهرا (س) و امام علی (ع)
🔻قسمت آخر: عروسی و ماهعسل عجیب!
مهمونمون یه عروس خانم مرموز بود! آروم آروم که مجری سوالهای احسانعلیخانیطور ازش پرسید، ما باهاش آشنا شدیم. عروسخانم میگفتن: جناب خواستگار که برای بار اول اومدن خونهشون، ایشون توی اتاق حسابی اخم و تَخم کردن! ولی خب برخلاف انتطارشون، روند خواستگاری یه جوری پیش رفته که آخرش اسم بچههاشون رو هم انتخاب کردن! 😅😂
یکی از نقاط اشتراک این بوده که آقای خواستگار عربی مسلط بودن و وقتی از رشته دختر خانم میپرسن و متوجه میشن فارغالتحصیل رشته ادبیات عرب هستن، کیفشون کوک میشه و به زبان عربی باهاشون صحبت میکنن! خواستگاری به دو زبان زنده دنیا!
آقا خواستگار که میخواد عروسخانم رو بسنجه ببینه چقدر عاشقشه، توی جلسه خواستگاری میگه: احتمالا من بخوام برم جنگ سوریه و شاید هم شهید شدم، شما مشکلی نداری؟ عروسخانم هم با اعتمادبهنفس تمام میگه: نههههه، برو از خدامه... 😊😂
ادامه دارد...
✨️@golabbaton95
#جشن #هیئت #روایت
#دو_نور_خدا_محرم_همدیگه_شدن
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
.
ادامه...
بعد از اینکه یه عالمه توسط صحبتهای عروس خانم خندیدیم، ما رو با تعریف کردن یه خاطره میخکوب کردن! عروسخانم بار و بندیلش رو اول زندگی جمع میکنه و راهی سوریه میشه! کی؟ همون زمانی که داعش اونجا حسابی جولون میداده! توی چنین شرایط خطرناکی خانوادگی میرن! چجوری میشه بچهشون رو هم به کشور غریب و زیر سایه سیاه داعش ببرن؟ یه لحظه با خودم گفتم: مگه این چیزا فقط تو فیلمها نبود؟ قصه زندگیشون انقدر مهیج بود که انگار وسط سینما نشستیم و در حین حرفهاشون با پفیلاهای قیفی پذیرایی شدیم...😋
و امااا پُر انرژیترین قسمت برنامه مولودی زیبا و گوشنواز بود که دستجمعی متوسل شدیم به بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) و امیرالمؤمنین (ع).💚 حسابی کف زدیم و موقع رفتن، کیفهامون هم پر شد از شکلات و نقل و آبنبات های رنگیرنگی... 😋🍬
پایااان.
✨️@golabbaton95
#جشن #هیئت #روایت
#دو_نور_خدا_محرم_همدیگه_شدن
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_ق