همین ۱۲ روز پیش بود جشن میلاد حضرت معصومه سلام‌الله عليها مادر شهید معماریان(راوی کتاب تنها گریه کن) بعد از جشن آمد پیش سید و داستان پسرش را تعریف کرد. آن پارچه‌ای را که شهید در رویا به پای آسیب دیده‌اش بسته بود از کیفش در آورد. همان پارچه سبز رازآلود که از ملکوت آمده بود. پارچه در شیشه بود. رییس جمهور شیشه را گرفت و بویید و بعد ما، یکی یکی... عطر عجیبش همه را مست کرده بود. سید دوبار گفت: این داستان خیلی عجیب است...خیلی و به گمانم همانجا بود که باز هم از مادر شهید خواست برای حسن عاقبتش دعا کند... 🥀 @yaminpour 🖤🖤🌹🖤🖤 @golabbaton95