ای نور دل ای ستاره ی عشق ای ذکر هزار باره ی عشق ای آینه ی جمال سبحان ای شاخه گل بهاره ی عشق ای قبله ی بی نظیر گل ها ای کعبه ی پر نظاره ی عشق تا خورده گره به کار مستان با لطف تو گشته چاره ی عشق تا که سخن از فروغ زهراست شد جانب تو اشاره ی عشق در چشم حسین ، بعد مادر ای فاطمه ی دوباره ی عشق مِهر تو بهار زندگانی است یاد تو همیشه آسمانی است ای جلوه ی جاودان کوثر ای آینه ی جمال داور ای نور تمام آسمان ها ای روشنی دیده ی حیدر رخساره ی تو تجلی حق ای روی تو زهرای مکرّر می دیده حسین چهره ات را در لحظه ی دلتنگی مادر مشغول زیارت تو هستند هم عمه و خواهر و برادر بیش از همه بود چشم عباس مشتاق تو ای نور مطهر رخساره ی تو گل بهاری است از یاس و بنفشه یادگاری است ای دختر گل عمه ی سادات ای زمزمه ی لبت مناجات ایما و اشاره ی تو کافی است تا شود روا تمام حاجات ای عرش خدا محفل و رازت ای ذکر ملائک به سماوات ای نور خدای لایزالی رخسار تو آیینه و مرآت با عصمت و جمله ی صفاتت از فاطمه ای تجلّی ذات تو گر چه سه ساله ای ولیکن مریم شده از ابهتت مات تو پرتو یاس و لاله هستی تو فاطمه ی سه ساله هستی ای در شب تیره ماه رخشان مبهوت تو خورشید درخشان افسوس که ابر تیره و غم پوشانده رُخَت ز جور دوران آغاز شد آه و ماتم تو از تیرگی شام غریبان با قد کمان و روی نیلی چون فاطمه ای به روزگاران جان تو غریبانه فدا شد در گوشه ی ویرانه ی هجران مانند ستاره می درخشد قبرت به میان شام ویران دل صحن و سرایت ای رقیه جانم به فدایت ای رقیه