قد کشیدی تا جوانی پا به پایم حیف شد دست دوران کرد،از دستت جدایم حیف شد خوب یادم هست گاهی با مداد قرمزت رنگ می کردی لبانت را برایم حیف شد ما دو تا از کوچه های کودکیهای همیم گرچه حالا تو کجا و من کجایم حیف شد دستِ من بود و لب و ابرو و چشم و موی تو لحظه هایی که سرت را روی پایم…حیف شد حاج خانمی! شدی ده سال بعد و من هنوز مثل سابق بین مردم مشتبایم حیف شد رفتی و دیگرنخواندم کوچه هم محروم شد سالها  از  گرمی سوز  صدایم  حیف  شد این جوانی جز تو خیلی چیزها را هم گرفت از دوچرخه تا تفنگ و تیله هایم حیف شد قدر انگشتان دستم  دوستت  می داشتم دیر فهمیدم که کم بود ادعایم حیف شد @golchine_sher