عید قربان آمد و جان و دلم، قربانی‌ات کاش می‌شد، همچو اسماعیل، باشم فانی‌ات خانه‌ی امن تو باشد، جان پناه‌خائفان می‌زداید خوف دل را،خانه‌ی نورانی‌ات ناله زد دل سالها در آرزوی وصل تو تا بچرخد، در طواف کعبه‌ی ربانی‌ات گرچه من لایق نباشم ساکن کویت شوم هر چه دارم از سر جان می‌کنم، ارزانی‌ات توبه‌ام را می‌پذیری؟ بنده‌ای آلوده‌ام پاک می‌گردانی‌ام با زمزم عرفانی‌ات؟ داده‌ای تو وعده‌ی عفو و از این بابت، خوشم جسم بی‌ارزش چه باشد، هستی‌ام قربانی‌ات سنگ بر شیطان زدم شاید رها گردم از او دائماً در بند تو باشم، شوم زندانی‌ات رو به سوی کعبه‌ی دل آمدم، با صد امید تا شود شاید نصیبم، جلوه‌ی رحمانی‌ات عید بندگی بر همگی مبارک @golchine_sher