4_6030641753013359757.mp3
2.68M
در خیالات خوشم با تو فراوان بودم با تو انگار که در باغ و گلستان بودم کفر چشمان تو همراه دلم دین را بُرد من که در محضر تو تازه مسلمان بودم می دویدم به چه شوقی که بگیرم دستت کاش همراه خودت نقطه ی پایان بودم عشق آنقدر مرا از خودِ من می دزدید بین من با خودِ خویشم چه پریشان بودم هرچه خواهی به کسی غیر خودم باز نگو امر کن جانِ دلم من که بفرمان بودم گر چه شد کامِ دلم تلخ؛ عسل بانویم پیشِ چشمان تو هر لحظه که خندان بودم قصه ی رفتن تو غصه ی هر روزم شد بی تو تنها ز غمت بی سر و سامان بودم روزها از پیِ هم رفت و نیامد خبری منتظر؛ چشم به راهت؛ نه پشیمان بودم باز هم یادِ تو را بر همه عالم ندهم در خیالات خوشم با تو فراوان بودم (ملودی) @golchine_sher