چشم های هرزه ای که باز روشن می شوند روسری هایی که شال دورگردن می شوند ابتدای کوچه فریاد است؛ آزادی زن! انتهای کوچه دخترها اگر زن می شوند باز بازی خورده ی این ماجرا ماییم، ما... باز مردان صاحب بازاری از تن می شوند خواهرم! گیسوی تو بر باد هرگز شاد نیست بادها بر خَرمن حُسن تو رهزن می شوند دوستت دارم اگر خواهر صدایت میکنم خواهران آیا به هم یک روز دشمن می شوند؟! باز آبان... باز آذر ...آخر این قصه چیست؟! باز نسل دختران مجذوبِ بهمن می شوند آخر این شاهنامه دستِ زن خواهد نوشت.. ما اگر تَهمینه..مردان هم تَهَمتَن می شوند. @golchine_sher