وه چه آسان، جان به پای سرگرانان ریختم ای دریغ عمر گرانی را که ارزان ریختم در دلم، تا جای پای عشق را محکم کنم لب فشردم بر لب و دندان به دندان ریختم چشم باز و بال خورشیدم شده پاداش آن یال و کوپالی که در شبهای زندان ریختم تا بیاشوبم جهان را ، چون دل دریائیم موج گیسویی در این شعر پریشان ریختم کور باش دشمنت، ای رود میبینی که من زنده رود چشم خود را در سپاهان ریختم @golchine_sher