وه چه آسان، جان به پای سرگرانان ریختم
ای دریغ عمر گرانی را که ارزان ریختم
در دلم، تا جای پای عشق را محکم کنم
لب فشردم بر لب و دندان به دندان ریختم
چشم باز و بال خورشیدم شده پاداش آن
یال و کوپالی که در شبهای زندان ریختم
تا بیاشوبم جهان را ، چون دل دریائیم
موج گیسویی در این شعر پریشان ریختم
کور باش دشمنت، ای رود میبینی که من
زنده رود چشم خود را در سپاهان ریختم
#بهرام_احدی#عضوکانال@golchine_sher