سرسام می گیرم در این جنجال بی منطق
سر می روم از سستی و اهمال بی منطق
تنها نشستن بین این سرهای بی پیکر
محروم می گردانَدم این حال بی منطق
یک استکان از چشمهای خود بنوشانم
تا سر کشم خورشید را از فال بی منطق
سیبِ رسیدن هایمان لنگ اند اما من
هی بال در می آورم هی کالِ بی منطق
سِحر است یا جادو نمی دانم، ولی صد بار
لعنت به ترکیب لبِ رمال بی منطق
هرشب خیالت را به خوابم می فرستی و
نفرین و صد نفرین به این ارسال
بی منطق
خواب مرا دیوانه ی خود میکنی ،تا کی
سخت است هر شب تا سحر اخلال
بی منطق
چون مار می پیچم به خود از درد تنهایی
هی نیش دارم می خورم از لالِ بی منطق
#اکـــرم_نورانی@golchine_sher