رييس قبيله و چپق رئيس قبيله گفت: اگر با برادرت درافتادي و مي‌خواهي او را بکشي، اول بنشين و چپقت را چاق کن. چپق اول که تمام شد، متوجه مي‌شوي که روي‌هم‌رفته براي خطاي انجام‌شده مجازات سنگيني است و خود را راضي مي‌کني که تنها با چوب و چماق به جانش بيفتي. آن‌وقت چپق دوم را چاق کن و تمامش کن. بعد به اين فکر مي‌افتي که به‌جاي کتک زدن بهتر است به‌سختي دعوايش کني. حالا چپق سوم را چاق کن. وقتي آن را تمام کردي، پيش برادرت مي‌روي و به‌جاي دعوا کردن، او را در آغوش مي‌گيري. 🟣🟣🟣🟢🟢