⭐️یادی از سردار شهید عبدالعلی ناظم پور⭐️ 🌹ده سالش بود و کلاس سوم دبستان. روزی با چشمی گریان به خانه آمد و گفت من دیگر به مدرسه نمی روم. مادر پرسید چرا؟ با گریه گفت: خانم معلم ما، خیلی بی حجاب است و با لباس های بد سر کلاس می آید. درست نیست، گناه دارد! روز بعد مادر پیش مدیر رفت و جریان را گفت. مدیر تعجب کرده بود که این بچه چطور نسبت به این مسائل حساس است. کلاسش را عوض کردند تا راضی شد به مدرسه برگردد. چند سالی از جهرم به تهران رفت و آنجا به مدرسه می رفت. در نوجوانی ذهن جستجوگر و سوالات بی شماریدر مورد هدف زندگی و خلقت انسان داشت. 16 سالش که بود، مرتب به قم سفر می کرد و سوالات خود را از یکی از روحانیون مطرح قم پرسید ا اعتقاداتش ریشه و اساسی شکل بگیرد. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید