بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۳۳): اصل مطلب اینست که؛ (فارغ از این‌که نانکلی دختر دارد یا ندارد و یا بچه‌اش مریض بوده و برای مداوای او در تهران، میهمان لعین اوقاف، شده یا نشده)، اعضای شورای خائن روستا در تعارض منافع آشکاری، در دام نیرنگ‌های نانکلی افتاده و نوکری ۱۰۰٪ی وی را گردن نهاده‌اند! این خیانت، چیزی نیست که قصه دروغ بودن دختر مریض نانکلی، آنرا تحت‌الشعاع قرار بدهد. مضافاً که دروغ احتمالی مذکور هم مورد ادعای خود ممدننگی بوده! حالا چرا چنین دروغی بافته؟! خود داستان دیگری است. قصه ممدننگی در باره دختر مریض نانکلی ظاهراً دروغ در آمد اما قصه چکمه سفید که راست بود و در دادگاه هم خودش بدان اعتراف کرد. «دروغ‌های نانکلی در دادگاه» (بخش۰۳) «آیا نانکلی دونقوز است؟»! بنده کلمه «دونقوز» را در دو جا به کار برده‌ام: ۱) در پیام شماره ۱۷۶ گنبد فیروزه؛ https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/915 که نوشته‌ام: «و اما توضیحی پیرامون برخی از اصطلاحاتی که شاید بعد از این، از آن‌ها استفاده نمایم (با تعریف و تعبیر اعتباری که خودم از آن‌ها دارم!): ۱) «دونقوز»؛ کسی است که یا به هجوم خصمانه دشمن شرور، هیچ واکنشی از خود نشان نمی‌دهد! و یا از پیروزی خودی بر دشمن، به وجد نمی‌آید! (مثل بازماندگان آن متهمین متوفای ۱۸ گانه نانکلی که از ارائه گواهی فوت پدرانشان به دادگاه دریغ کردند!!) ۲) «پفیوز»؛ کسی است که یا از شکست مدافعین خود، خوشحال می‌شود!! و یا از پیروزی دشمن بر خودی، شادمان می‌شود!! این‌ها روی سیاه دونقوزها را هم سفید کرده‌اند!!! گورخری که عجالتاً سوژه مبحث ما شده، بنظرم از دونقوز بودن عبور کرده و به حضیض پفیوزی سقوط کرده است!» 👌 آیا کسی می‌تواند تشخیص بدهد که منظور بنده از «دونقوز»، چه کسی/کسانی بوده؟! آیا از این عبارات، می‌شود ادعا کرد که دونقوز، صراحتاً به نانکلی نسبت داده شده است؟ ولیکن وی در دادگاه مرتکب این دروغ آشکار شد و ادعا کرد که من او را دونقوز هم نامیده‌ام!!! زیرا بنا را بر فریب قاضی گذاشته بود و ظاهراً قاضی هم، متوجه دروغ وی نشد! بنده هم به علتی (که متعاقباً توضیح خواهم داد)، در دادگاه از خودم دفاع نکردم و در برابر دروغ‌های نانکلی هم سکوت کردم تا قاضی براحتی بتواند رأی به محکومیت بنده بدهد! زیرا این محکومیت را لازم داشتم! ۲) دومین موردی که دونقوز را به کار برده‌ام در پیام شماره ۱۷۷ گنبد فیروزه است؛ https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/920 که نوشته‌ام: «سودای نانکلی در تحصیل شش‌دانگ روستا برای تصاحب دفینه‌ها و عتیقه‌های روستا با کمک دونقوزها و پفیوزهای روستا که با پیام‌های مجازی بنده، تاکنون بجز رسوایی، بعید می‌دانم به چیزی دست یافته باشند! (و اما آن‌ها که با حفاری‌های غیرمجاز به آلاف و علوفی رسیده‌اند تا ابد در دلهره به سر خواهند برد!)» 👌 کلام بنده کاملاً واضح است که کلمه «دونقوز» را در توصیف کسانی آورده‌ام که به نانکلی کمک کرده‌اند نه اینکه نانکلی را دونقوز نامیده باشم. اما او به دروغ (که عادت همیشگی اوست!) ادعا کرد که او را دونقوز هم نامیده‌ام! البته قاضی دادگاه هم دونقوز و خرس را به یک معنا تلقی کرد و برای آن، حکم جداگانه‌ای در نظر نگرفت. 👌 و اما اینکه بنده چرا تعدادی از اهالی را دونقوز نامیدم؟! و آن تعداد چه کسانی بودند؟ جواب: با توجه به تعریف بنده از واژه ترکی دونقوز در پیام ۱۷۶ گنبد، کاملاً مشخص است که از نظر من، تمام بازماندگان ۱۸ نفر متوفایی که (نانکلی کذّاب علیه آن‌ها شکایت کیفری کرده و در طی آن، اجداد روستا را زنده‌انگاری نموده و آن‌ها را موقوفه‌خوارانی مجهول‌المکان جلوه داده بود!!!)، در دادگاه تجدیدنظر نانکلی حاضر نشدند و از اجداد خود دفاعی نکردند و حتی از ارسال گواهی فوت پدران خود دریغ ورزیدند، همه آن‌ها دونقوز و پفیوز هستند ولو اینکه نیمی از آن‌ها پیشوند اسمی سید را هم یدک می‌کشند! کسی را که نخواهد از حیثیت پدر و اجداد پدری و مادری خود دفاع کند و حتی حاضر نشود لااقل گواهی فوت آن‌ها را به دادگاه بفرستد، اگر دونقوز و پفیوز ننامیم، پس چه بنامیم؟! در هر حال، دونقوز را من به پفیوزهای روستا نسبت داده‌ام نه نانکلی دروغگو. ضمناً بعد از خروج از جلسه دادگاه (که عمدتاً به استماع دروغ‌ها و حملات نانکلی به بنده گذشت! و با سکوت بنده منجر به محکومیت من به دو میلیون تومان جریمه نقدی شد! و اگر به حکم دادگاه، اعتراض نکنم مشمول تخفیف ویژه خواهم شد) نانکلی را دیدم که اصرار داشت مرا به ناهار دعوت کند تا شاید با هم آشتی بکنیم تا او روستا را به من بسپارد!!! گفتگوی تحمیلی وی و سرپایی ما در پیاده‌رو جلوی دادسرا نزدیک یک ساعت طول کشید که لازمست مفاد آن را نیز حتی‌الامکان در گزارشات خودم درج نمایم. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱ خرداد ۱۴۰۳ گروه سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹