─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ مرکبت راهِ خیمه را گم کرد نیزه نیزه پر از نشانه شدی دیر کردم مرا ببخش علی مثلِ تسبیحِ دانه دانه شدی همه ی دشت را تنت پر کرد در عبا جا نمی شوی پسرم شد شکسته عصای پیریِ من با چه پایی تو را حرم ببرم آمدم سوی تو سراسیمه تا ببینم چه آمده به سرت پسرم باز کن نگاهت را پاسخم را بده منم پدرت عمه ات هم به پیش آمده است تا که فهمید در تنم جان نیست غیرت اللهِ من ، علی اکبر جای عمّه میانِ میدان نیست گریه هایم که شد بلند اینجا لشکرِ ابنِ سعد خندان شد بعدِ پنجاه و چند سال امروز قامت خواهرم نمایان شد عمه ات را بده کمک تا او از کنار جنازه بر خیزد پیکرت چیده در عباست ببین از عبا خونِ تازه می ریزد شعر:رضا یزدی اصل 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌