*به یک مثال ساده توجه کنید تا بدانید چرا اصل مشکل بانک‌ها ربوی بودن آنها نیست و مشکل اصلی خود بانک و ذات آن است.* همه شما تجربه رفت و آمد به بنگاه املاکی را داشته و با نحوه کار آن آشنایید. اگر بخواهید خانه‌ای اجاره کنید یا خانه‌ای بخرید، به بنگاه املاک مراجعه کرده و موضوع را به آنها می‌سپارید. آنها نیز از میان آنچه به آنها سپرده شده یک یا چند فایل را روبروی شما می‌گذارند و پس از بررسی هایی که شما انجام می‌دهید با مالک رودرو شده و با او مذاکره می‌کنید و در نهایت یا به تفاهم می‌رسید یا خیر. این چیزی است که در بنگاه املاک در جریان است. اما در کنار این غالب بنگاه‌های املاک خود خریدار و خود فروشنده هستند. املاک با قیمت پایین را می‌خرند و به بهترین مشتری با حاشیه سود بالا می‌فروشند و از قضا این لاین کاری آنها بیشترین آسیب را به اقتصاد مسکن زده و آن را وارد فضایی به اصطلاح دلال بازی نموده است. حال اینگونه فرض کنید که به موجب قانون یا ساختار تحمیلی به جامعه فضای جامعه به سمتی سوق داده شود که هر کسی اگر بخواهد خانه اجاره دهد یا بفروشد، مجبور باشد فقط به یک بنگاه اجاره دهد یا بفروشد و هر کسی که بخواهد خانه بخرد یا اجاره کند، باید فقط از یک بنگاهی اجاره کند یا از او بخرد. یعنی بنگاه املاک از *معرف* تبدیل شود به *واسطه* میان فروشنده ملک و خریدار ملک. این یک قدرت انحصاری بسیار زیاد به بنگاه‌های املاک خواهد داد که می‌توانند خون جامعه به سادگی بمکند. حال فرض کنید که تعداد بنگاه املاکی در کشور که در حال حاضر تقریبا سر هر کوچه و خیابان وجود دارد، تبدیل شود به ۲۰ بنگاه املاک در کشور با شعبه‌های فراوان. انحصار پدید آمده پدر اقتصاد را در خواهد آورد و پس از چند دور گردش، تمام مردم کشور تبدیل خواهند شد به مستأجرین این ۲۰ بنگاه املاکی و هر چه کار کنند باید بدهند به اجاره. این اتفاقی است که دقیقا در حوزه بانکی رخ داده. شما مجبورید پولتان و مدیریت و تصمیم‌گیری پیرامون شیوه تخصیص آن را به نظام بانکی بدهید و در مقابل مجبور هستید برای دریافت وام به نظام بانکی رجوع کنید. همین پدر جامعه رو درآورده است و ریشه مشترک تمام مشکلات اقتصاد کشور است. این اتفاق قدرتی به بانک‌ها داده که می‌توانند هر جولانی در اقتصاد کشور بدهند. این ساختار باید شکسته شود. چرا باید بانک مدیریت پول افراد را به عهده بگیرد؟ اساسا نباید اجازه داده شود که بانک به صورت واسطه درآمده و اجازه تصمیم گرفتن بر منابع مردم را داشته باشد. قرار گرفتن بانک در این جایگاه مثل آن است که ما در مثال بنگاه املاک ساختار مسکن را به حالت دوم تبدیل کرده باشیم. خون اقتصاد مکیده می‌شود. جالب است که برخی می‌گویند نمی‌شود ساختار را تغییر داد. در پاسخ به آنها می‌گویم چرا در شکل بنگاه املاک شده است؟ چرا در بازار مسکن قبول داریم که اگر بنگاه املاک واسطه باشد نه معرف، پدر اقتصاد در خواهد آمد، اما در خصوص موضوع پول که بسیار حساس تر از مسکن است این را نمی‌گوییم؟ نظام مالی و پولی اسلام به هیچ وجه نمی‌تواند صورت و شکل تکاثری را بپذیرد و وقتی ما به بانک به عنوان واسطه رسمیت می‌دهیم، اقتصاد را دو دستی تحویل آنها داده‌ایم. فرقی هم میان بانک دولتی و بانک خصوصی نیست. ممکن است کسی اشکال کند که در شکل فعلی نیز افراد می‌توانند خودشان بین خودشان قرارداد ببندند و بدون واسطه‌گری بانک کار خودشان را پیش ببرند. این درست است اما به هیچ وجه نافی قدرت بانک نیست و نیز حضور بانک به عنوان واسطه، چنین کنش‌های اقتصادی را اساسا بی وجه می‌کند و اجازه رشد به آنها نمی‌دهد. وقتی بانک به عنوان واسطه رسمیت یابد، تجمیع و تکاثر ثروت پدید خواهد آمد. تجمیع ثروت در شکل کلان دو عامل اساسی را در پی خواهد داشت. یک آنکه بانک به هیچ وجه نمی‌تواند در این حجم بر پرداختی‌ها و وام‌های خود نظارت کند. هزینه نظارت برایش بسیار خواهد بود لذا به سمتی خواهد رفت که نیاز به حساب و کتاب و نظارت بر تخصیص‌های خود در غالب وام نداشته باشد. دوم آنکه چنان قدرتی خواهد یافت که جامعه را به سمت و سویی که خودش می‌خواهد خواهد کشاند. نتیجه این دو آن است که بانک ترجیح می‌دهد پول بدهد و سود ثابت از آن در قبال تضمین بالا دریافت کند. این نقطه بهینه بانک است و هر تغییری در این موضوع موقت بوده و مجدد بانک‌ها را به همین نقطه بر می‌گرداند و این چیزی نیست جز ربا. به عبارتی ربا نقطه بهینه و تعادل نظام تکاثری است. نتیجه آنکه تا تجمیع و تکاثر ثروت هست، میل به ربا باقی است و با قوانین مختلف نمی‌توان این میل و انگیزه را از بین برد. دکتر نظریان مفید (دکتری اقتصاد) 💠 @h_abasifar