سرد و خموش مانده در اعماقِ دانه، گُل
در باغ نیست نغمهی بلبل، ترانه، گُل!
باز آی! ای بهار مجسم که با شما...
دارد برای رویِش خود یک بهانه،گل
یک جرعه از مِی لب خود بر زمین بریز
تا بشکفد ز خاک سیاه زمانه ، گل
از زخمهای تازهی عشاق این دیار....
میآوریم، پیشکشَت، شانهشانه گُل
پا بر رکاب نِه که بریزیم بی دریغ
تا زیر زانوان شما عاشقانه ، گُل
#یا_اباصالح_المهدی
#پژمان_اصلانی