ادامه از
بخش اول
۱۰. بسیار
استثناء است که بین علم یک عالم و عملش تفاوت فاحشی وجود داشته باشد. یعنی مثلا یک کسی که به آزادی جنسی و بیبند و باری متظاهرانه عمل میکند، بگوید من با آزادی جنسی و بیبند و باری مخالفم!
در صورتی هم که بین علم و عمل یک دانشمند تفاوت باشد شما با یک منافق روبرو هستید که خود عیب بزرگتری است و چرا باید بین این همه دانشمند و عالم به سراق فاسقترین آنها برویم؟
۱۱. امام باقر علیه السلام: «شَرّقا و غَرّبا
فلا تجدا علما صحیحا الا خرج من عندنا اهل البیت». شرق و غرب را بگردید، اگر بخواهید علم صحیح به دست بیاورید، فقط منحصر است در نزد اهل بیت علیهمالسلام.
١٢. علامه جوادی آملی: تعبير شريف امام صادق عليهالسلام را ذيل آيهی نورانی
فَلْیَنْظُرِ الإنسانُ إلی طَعامِهِ را ببینید. مرحوم فيض نقل كرده كه حضرت فرمود اين طعام جامع است؛ علم را هم شامل میشود. انسانی كه میخواهد بفهمد علم و حرف را از چه كسی میگيرد، فَلينظُرِ الإنسانُ إلی طَعامِهِ اَیْ إلی عِلْمِهِ الَّذی
يأخُذ عَمَّنْ يأخُذ؛
ببيند اين علم را از چه كسی دارد میگيرد.
۱۲. در روایات معمولا از حرف «لو» استفاده شده است. که این لو میتواند به معنای
تاکید و یا حتی
امتناع باشد. یعنی علم و حکمت را بگیر حتی از مشرکین (هر چند علم و حکمت واقعی نزد آنها نیست)
مِثل آن مَثَل معروف که میگوید: تو بِدَم، بمیر و بدم!
۱۳. موضوع علم کشف روابط است. اگر این رابطه بین دو شیء باشد موضوع علم فیزیک و شیمی و امثالهم می شود. اما اگر موضوع رابطه بین دو انسان باشد اساسا علم اصالت نداشته و
دین است که چگونگی این رابطه را تعیین میکند. درحقیقت از رابطه بین تقاضای پرتقال و قیمت آن شاید بتوان یک گزاره اثباتی بیرون کشید اما در رابطه خریدار و فروشنده تنها نکته ای که اهمیت دارد حکم خداوند متعال در مورد این رابطه است که ظالمانه نباشد و مساله ظلم و عدالت موضوع علم به معنای رایج پوزیتیویستی و ساینتیستی آن نیست.
نتیجهگیری:
پرفسور درخشان که همه عمر شریفشان را به «انظر الی ما قال» عمل کرده و زیر و بم آنچه تحت عنوان «علم اقتصاد» از آن یاد میشود را بیرون کشیدهاند، به این دانش می گویند «فریب بزرگ و اقتصاد علم نما» و در کنارِ استدلال های محکم علمی که در کتاب فریب بزرگ آورده اند به شخصیت این دانشمندان و زمینههای فکری و اخلاقی و سیاسی آنها میپردازند. شناخت شخصیت و زندگی دانشمندان چیزی جدای از شناخت تفکراتشان نیست و اساسا شناخت کامل جمع بین شناخت من قال و ما قال است. به تعبیر علامه جوادی آملی باید علوم انسانی هم نگاه کنیم به من قال و هم به ماقال.
اما نکته بسیار مهم اینجاست که مگر آنچه با نام علوم انسانی از غرب به سمت ما سرازیر شده است علم و حکمت است که بخواهیم برویم از سینه منافق و کافر بیرون بکشیم؟
اساسا در مقابل علوم انسانی غربی که به تعبیر مقام معظم رهبری ذاتا مسموم و ماهیتا معارض با اسلام و نظام اسلامی است باید گفت: لکم دینکم و لی دین. ما با دو علم طرف نیستیم. بلکه آنچه پشت واژه زیبای علم پنهان شده است یک دین است که هیچکدام از روایات و استدلالهایی که در باب اخذ علم از مشرکین و منافقین وارد شده است در اینجا کاربردی ندارند.
♨️ اقْتِصادِفَرهَنگی: 🇮🇷
💠
@h_abasifar