سنگینی فضای خانه یک شهید را تا آن روز حس نکرده بودم. ماتمی نهفته و خاموش و ظاهری آرام و بهت زده، حکایت مادران و پدران شهدا بود. غربت شهدا هم بر رنج دوری‌شان مضاعف شده بود. این‌ها افرادی بودند که به بهانه‌ای از خانه رفته بودند و یک ماه بعد خانواده‌شان فهمیده بود بچه‌هایشان در سوریه‌اند. اجاره خبردهی و پرچم تکان دادن هم نداشتند. مثل یک میت معمولی در حرم طوافشان دادند و در سکوت و غربت به خانه بردند تا آنها را از آنجا به بهشت رضا ببرند و به خاک بسپارند. در حرم نه حرفی از شهادت آمد نه از مدافعان حریم بی‌بی زینب. شهید حسینی معروف بود به پدر فاطمیون. اولین معاون علیرضا بود. مردی شصت‌ساله که در جنگ و جهاد و سپاه حضرت با علیرضا هم‌رزم بود. وقتی این شهدا آمدند به نام فاطمیون تشییع شدند... خاتون و قوماندان، ص ۱۸۱ 🆔 @DrSaeedi