از خاک پر از نیزه، ثمر در نمی آید
جز غصه از این قصه ، خبر در نمی آید
اسباب پذیرایی اگر سیلی و چوب است
از کوفه و از شام، سفر در نمی آید
خیره مشو بر موی بلندی که ندارم
از بقچه ی حسرت ،گل سر در نمی آید
گفتند که شیریست که کم گریه کنم من
دندان من افتاده دگر در نمی آید
پرواز محال است به پرسوختگان ، از
خاکستر پروانه که پر در نمی آید
گیرم که بیایی ز سفر از سر نیزه
از یک سر پاشیده پدر در نمی آید
اندازه ی معجر شده این سوخته چادر
از آن کفنی هم به نظر در نمی آید
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
#خرابه_شام
#کوفه_و_شام
#ناصر_دودانگه
@hadithashk