⛈چه شد که مأمون از امام رضا خواست برای بارش باران دعا کنند؟ 🌿از امام حسن عسکری از امام هادی از امام جواد (علیهم‌السلام) نقل شده است: 🔹زمانی که مأمون امام علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) را به‌عنوان ولی‌عهدش منصوب کرد، بارش باران (تا مدت‌ها) قطع شد. 🔹به‌همین‌خاطر بعضی اطرافیان مأمون و مخالفان سرسختِ امام رضا می‌گفتند: ببینید، از زمانی که علی‌بن‌موسی آمده است و ولی‌عهد شده است، خداوند باران را از ما دریغ داشته. 🔹این سخن به (گوش) مأمون رسید و برایش سنگین آمد. پس به امام رضا (علیه‌السلام) گفت: مدتی است باران نمی‌بارد. کاش از خداوند (عزّوجلّ) بخواهی که بر مردم باران نازل کند. 🔸امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: «باشد.» 🔹مأمون گفت: کِی این کار را انجام می‌دهی؟ - آن‌روز جمعه بود- 🔸امام فرمودند: روز دوشنبه. چراکه رسول خدا به‌همراه امیرالمؤمنین علی (صلوات‌الله‌علیهما) دیشب به خوابم آمدند و پیامبر فرمودند: 🔅«پسرم! تا روز دوشنبه صبر کن و در آن‌روز به صحرا برو و طلب باران کن. به‌راستی‌که خداوند (تعالی) آنان را سیرآب می‌کند. (آن‌گاه) مردم را از آن‌چه خداوند برای تو خواسته و آنان نمی‌دانند آگاه نما، تا آگاهی مردم نسبت به برتری تو و جایگاهت نزد پروردگارت (عزّوجلّ) بیشتر شود.»» 🔹وقتی روز دوشنبه فرارسید، امام رضا (علیه‌السلام) سپیده‌دم به صحرای بیرون شهر رفتند و مردم نیز همراه ایشان از شهر خارج شدند و ایشان را نظاره می‌کردند. 🔸حضرت بر بالای منبر رفتند و خدا را حمد و ستایش کردند و فرمودند: «خداوندا! پروردگارا! تو حق ما اهل‌بیت را عظیم گردانده‌ای. آنان (مردم) همان‌طور که خودت دستور داده‌ای، به ما توسل کرده‌اند و به فضل و مهربانی تو امید بسته‌اند و انتظارِ احسان و نعمتت را می‌کشند. پس بر آنان بارانی سودمند و همگانی و شدید نازل کند که به آنان زیانی نرساند و بعد از این‌که از این‌جا به‌سوی منزل‌ها و مَقَرّهای رفتند شروع شود.» 🔹(امام جواد (علیه‌السلام) فرموده‌اند:) قسم به خدایی که محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به‌حق به پیامبری برگزید، بادهای تندی در آسمان ابری وزیدن گرفتند و رعد و برق شروع شد و مردم برای فرار از باران به جنب‌وجوش افتادند. 🔸آن‌گاه امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: «آرام باشید، ای مردم! این ابر برای شما نیست، بلکه برای اهالیِ فلان‌شهر است.» آن ابر عبور کرد و رفت. 🔹سپس ابر دیگری آمد که رعد و برق نیز به همراه داشت. مردم به حرکت در آمدند. 🔸حضرت فرمودند: «آرام باشید! این ابر نیز برای شما نیست، بلکه برای اهالی فلان‌شهر است.» 🔸به‌همین‌ترتیب ده ابر آمد و رفت و امام رضا (علیه‌السلام) در مورد هرکدامشان می‌فرمودند: «آرام باشید! این برای شما نیست، بلکه برای اهالی فلان‌شهر است.» 🔸تا این‌که ابر یازدهم نمایان شد. حضرت فرمودند: «این، ابری است که خداوند (عزّوجلّ) برای شما فرستاده است. پس خداوند را به‌خاطر بخشش‌اش شکر کنید و به سوی منزل‌ها و مقرّهایتان بروید؛ که این ابر بالای سرتان قرار می‌گیرد و تا وقتی به مقرهایتان وارد نشده‌اید، نمی‌بارد. آن‌گاه خیر (و برکت)، به‌قدر کَرَمِ الهی، بر شما نازل می‌شود.» 🔹حضرت از منبر پایین آمدند و مردم برگشتند. اما تا وقتی که مردم به منزل‌هایشان برسند، آن ابر نبارید. سپس باران شدیدی بارید، به‌حدّی‌که درّه‌ها و حوض‌ها و آبگیرها و بیابان‌ها پر از آب شد. آن‌گاه مردم گفتند: گوارا باد بر فرزند رسول خدا، کرامت‌های خداوند.» 📚عيون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۱۶۸ 💠 جرعه‌ای از احادیث کمترشنیده‌شده اهل‌بیت ﴿علیهم‌السلام﴾ در «حـدیـثـنـا»: 💠 @hadithona