#شرح_زیارت_جامعه_کبیره (آیت الله سید محمد ضیاءآبادی)
📌جلسه بیست و نهم، بخش دوم
2⃣1⃣وعَناصِرَ الْاَبْرارِ وَدَعائِمَ الْاَخْیارِ،وَساسَةَ الْعِبادِ وَاَرْکانَ الْبِلادِ
"سلام برشما...که اصول نیکان و استوانه های خوبان و زمامداران بندگان و پایه و ارکان شهرها هستید."
☀️پدرم به من دستور داده اند رعبی در دل این مردم بیفکنم که شاید متنبّه شوند.امام ابتدا دو رکعت نماز خواندند و پس از آن،صورت روی خاک نهادند و باخدا مناجاتی کردند و سربرداشتند و دست دربغل کردند و نخی بسیار نازک که بوی مشک از آن به مشام می رسید بیرون آوردند و یک سر آن را به دست من دادند و فرمودند:برو فلان نقطه بایست.طبق دستور عمل کردم و سرنخ را گرفتم و رفتم در آن نقطه ایستادم.متوجه شدم که امام(ع)خیلی آهسته وآرام آن نخ را حرکت دادند؛آن گونه که من احساس حرکت نکردم و آنگاه فرمودند:نخ را رها کن.امام آن را جمع کردند و در آستین خود نهادند.
من عرض کردم:مولای من نتیجه کار چه شد؟فرمودند:از مسجد بیرون برو و بنگر مردم چه وضعی دارند.از مسجد که بیرون رفتم دیدم غوغای عجیبی است؛زلزله آمده و گردوخاک فضا را گرفته و خانه ها ویران شده و سقف ها فرو ریخته است و هزاران نفر از مرد و زن زیر آوار رفته اند و صدای ضجّه و شیون از همه جا بلند است و مردم رو به مسجد می آیند.من هم به مسجد آمدم ودیدم جمعیّت دور امام باقر(ع)را گرفته و با تضرّع تمام،التماس دعا می کنند و هیچ خبر ندارند که به وجود آورنده ی آن حادثه خود حضرت بوده اند.امام(ع)مردم را به نماز و دعا و دادن صدقات ترغیب می فرمودند.
✔️آنگاه به جابر فرمودند:ای جابر،به خدا قسم،من اگر بخواهم به اذن خدا در یک لحظه زمین را زیر و رو می کنم و احدی را باقی نمی گذارم؛ولی ما تسلیم امر خدا و مقدّرات او هستیم.من فقط خواستم طبق امر پدرم رعبی در دل ها ایجاد کرده باشم.بعد فرمودند:به خدا قسم،به وسیله ی ما خدا شما را نجات داده و به وسیله ی ما شما را هدایت کرده است.به خدا قسم؛ما شما را به راه حق و حیات ابدی راهنمایی کرده ایم.آنجا که امر و نهی ما هست،توقف کنید و از دستورهای ما تخلّف نکنید.ما به لطف خدا،بالاتر از این هستیم که دررفتار و گفتارمان خطایی رخ دهد و کسی بتواند برما خرده گیری کند."1🌺
📚1-حدیث جابر،بحارالانوار،جلد46،صفحات274 تا 279