یه مرد ساده روستایی یه کاسه عتیقه داشت گذاشته بود جلوی گربه اش و توش به گربه غذا می داد تاجری رد شد دید کاسه عتیقه است، نقشه کشید که اول گربه را بخره و بعد کاسه را صاحب بشه 👍 گفت گربه چند؟ روستایی گفت فلان تومن ... گفت می خرم و پولش را داد، گربه را برداشت که برود یهویی برگشت گفت حالا که گربه را من خریدم آن ظرف غذا را هم بده تا توش به این غذا بدهم 😊 روستایی گفت: برو داداش من با این کاسه تا حالا صد تا گربه فروختم😂 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a9