❇️توی میدان راست راستکی با گرگها کشتی می گیرد.
بچه که بودیم برای دیدن سریال شبانه شبکه یک باید از چند خان اخبار وپیام های بازرگانی رد می شدیم. ما هم مثل مردم هر چه تلویزیون می گذاشت کنار بزرگترها می دیدیم.از همه کسل کننده تر خبر ساعت ۹بود.از خبرهای ساعت ۹ اخبار فلسطین را دوست نداشتم.فلسطینِ بچگی های من جوانهای هفده هجده ساله ای بودند که لباس درست و حسابی نداشتند واز فوران بغض، قلوه سنگشان را لای کیفار می گذاشتند و پرت می کردند به وحوش صهیونیست.هر بار تلویزیون مان یک بچه مسلمان را سنگ به دست نشان می داد، آه زن عمویم بلند می شد وچند بار با یک دست به دست دیگه اش میزد و می گفت:
وای،وای
آخه سنگ چه فایده ای داره؟
به تانک میشه سنگ زد؟
بعدش هم از دیدن فشنگهایی هایی که می نشستند به سر وسینه ی بچه های فلسطینی ،میزد زیر گریه و خدا را صدا می زد.از آه و حسرتهایی که مادر و زن عمویم هی با نچ نچ نچ ووای وای تکرار می کردند خوشم نمی آمد.
بچگی هایم از دیدن مظلومیتی که دستش کوتاه است هیچ خوشم نمی آمد.از چاره ای که به ذهن من بچه نمی رسید خوشم نمی آمد.از اینجای اخبار اصلا خوشم نمی آمد.
من از قهرمان ها خوشم می آمد.
من وبچگی هایم؛
من و بیشتر آدم ها؛
حالا بگذریم که یکی فایل صوتی سه ساعته اش لو رفته 😳⁉️و از این طبع ما گله کرده.
به چشم او عیب ما مردم این است که قهرمانها را دوست داریم وعوضش زحمت دیپلماتها را نمی فهمیم.
نمی فهمیم که بعضی شان چه عرقی می ریزند تا دنیا را با ما آشتی بدهند.نمی فهمیم.ولی تقصیر ماست که از روزی که قابیل آمد بساط کشتن هم پهن شد؟ ما چه گناهی داریم که قابیلی ها زبان نفهم اند و دنیاپر از قابیل است.تقصیر ما نیست که بیرون از ذهن های قشنگ یه دنیای پر از فشنگ و زور و زجر است. که لبخند قشنگ دیپلماتهای ما برای دیوها پشیزی هم نمی ارزد..
بگذریم .
بچگی های فلسطین را می گفتم.امروز فلسطین آن بچه نیست که کینه مشروعش را بدهد دست سنگ تا کوبیده شود به تانک و بخورد زمین؛
فلسطین بچگی های من آقا شده؛برای کفتارها خط و نشان می کشد وجلوی یک دنیا، صهیونیست می ترکاند.صاحبان سنگ ،حالا پهباد هوا می کنند.موشک می زنند به قلوب شتی (قلبهای از هم پراکنده).
«قدرت میدان»، پشت مردمش مردانه ایستاده.جوانی که دیروز عزتش بین دستهای سازشکارها له شده بود حالا همت و شرافتش را خرج عزت قدس می کند و به باقی سرزمین های اشغالی هم عزت صادر می کند؛به شاخه ی زیتونی که توی دست یاسر عرفات پلاسیده شد پوزخند می زند وتوی میدان راست راستکی با گرگها کشتی می گیرد؛دست فلسطین ،امروز پر از اقتداری است که مردهای عرب از دل دادن به سیاست قرآنی گرفته اند.
امروز در کرانه باختری اگر خون یک جوان بریزد مادرش جلوی دوربین های دنیا ابوعبیده را با اشک وآه صدا میزند تا آن طرف تر، از غزه نیم وجبی که بزرگترین زندان دنیاست برای او خون خواهی کند و انتقام پسرش را بگیرد.ساکنین سرزمین های اشغالی که سالها رووسایشان سعی کردند با طلسم سازش ،خوابشان کنند حالا چشمشان به گردانهای جهادی قسام است.به دیپلماسی مرده ی سیاستمداران سازشکاران خودشان امیدی ندارند.دیپلماسی لبخند و قدم زدن با عفریته ها و گرگ های صهیونیست، عزتی به پاسپورت فلسطینی ها نداد که اگر این بود مادر جگرسوخته به دست رییس دولت فلسطین ورفقایش چشم می دوخت.
دنیای توهمی مسولین سازشکار فلسطین کم وبیش شبیه دنیای بعضی از آقایان داخلی ماست.
دنیایی که آن آقا در فایل صوتی سه ساعته ازش حرف می زد توی کارتن هاست.دنیایی که گرگ با بقیه دوست می شود و با تلفن زدن جان وظریف، همه مشکلات بالمره لغو میشود؛
مثل تحریم ها که لغو شد.
@hamiyane_enghelab