📱 بابغض زنگ زدم به حسین...
بهش گفتم: نمیشه من بیام! قسمت نشد شما برید...
⁉️ حسین گفت: این چه حرفیه؟؟ ما قرار گذاشتیم باهم بریم توکل داشته باش درست میشه! اگه نشد فردا صبح میریم...
🕕 ساعت شد ۶ عصر...
حسین پیام داد چه خبر؟ گفتم: داداش هنوز گذرنامه رو ندادن! هر بیست دقیقه اسم ۱۰ نفرو میخونن! تحویل میدن.
📿 گفت: یه ذکر بهت میگم هربار گیر کردی بگو من خیلی قبول دارم گره کار منم همین باز کرد!...
گفتم باشه داداش بگو!...
❣گفت: بگو الهی به رقیه (س)❣
حتما سه ساله ارباب نظر میکنه
🔅 قطع کردم! چشممو بستم و شروع کردم
الهی به رقیه، الهی به رقیه...
⚠️ ۱۰ تا نگفتم که یهو گفت این ۵ نفر اخرین لیسته بقیش فردا...
توجه نکردم همینجور ذکر گفتم که یهو اسمم رو خوندن! بغضم ترکید با گریه گرفتم رفتم سمت خونه حاضر بشم...
✨ وقتی حسین رو دیدم گفتم درست شد!
اشک تو چشمش حلقه زد و گفت
الهی به رقیه (س)
✍🏻 پ.ن: الهی به رقیه (س)!
اربعین امسال، ما را به حرم حضرت اباعبدالله علیه السلام برسان...😔💔
#شهید_سی_ام
چله عاشقی🌹
@cheleye_asheghi