روایت پانزدهم 🏴معراج درحرم 🖌سید نورالدین هاشمی هنگامه نماز است. نغمه «حی علی خیر العمل» از گلدسته‌های شاهچراغ فضا را عطراگین کرده است. پیر غلامان حرم به جای جوانان، زائرین را بازرسی می‌کنند. آن‌ها درب های اصلی را قرق کرده‌اند تا خادمین جوان در خطر نباشند. انگار سودای شهادت مست شان کرده است. در سیمای هر کدام‌شان شوق حبیب ابن مظاهر در شب عاشورا نمایان است. یکی‌شان بازرسی‌ام می‌کند. من ایستاده‌ام. هنگامه بازرسی طوری تفتیشم می‌کند، طوری دست دور کمرم انداخته که انگار پدری مهربان مرا در آغوش گرفته است. همین‌قدر مهربان و محترم. همان‌طوری بغلش می‌کنم و شانه‌اش را می‌بوسم. شاید اگر ازدحام جمعیت برای ورود به حرم در هنگامه نماز نبود، سر به شانه هم می‌گذاشتیم و گریه‌کنان عقده دل خالی می‌کردیم. مردم فهمیده‌اند که بابی از شهادت در شاهچراغ باز شده و هر که عاشق شهادت است سعی می‌کند که خود را به نماز جماعت شاهچراغ برساند. می‌گویند حمله‌شان معمولا به وقت نماز جماعت حرم است! پس از ادای نماز سری به باب المهدی(عج) می‌زنم. همان‌جا که دیشب مورد حمله قرار گرفته است. رد خون هنوز بر روی زمین مشخص است. رد خون را که دنبال کنید به سمت حرم سید میر محمد(ع) راهی می‌شوید. حرم رفته‌ها می‌دانند که مسیر باب المهدی(عج) به سمت حرم سید میرمحمد از خیمه الشهدای حادثه تروریستی قبلی می‌گذرد. چه تعبیر زیبایی! رد خون از باب المهدی به سمت حرم از خیمه الشهدا می گذرد. اینجا حرم امن الهی است. جایگاه ملائک، همان‌جا که برای اذن دخولش می‌بایست از چهارده معصوم اجازه گرفت. "ءادخل یا الله، ء ادخل یا رسول الله" اینجا حرمی است که به گاه نماز، خون کودک و پیر، زن و مردش را به ناحق بر روی زمین می‌ریزند. این‌جا قرارگاه حسین بن علی، ایران است. این‌جا حرم است و جمهوری اسلامی هم حرم است . این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند... نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص)! به یاد سردار دلها، به یاد شهدای حادثه تروریستی شاهچراغ، با یاد همه دلهای شکسته، نائب الزیاره‌تان از حرم هستم. پایان