سلام شبتون بخیر من یک ماهه عروسی کردم خودم 21 سالمه و شوهرم 27ساله شوهرم بهم میگه باید کمکم میوه های باغ جمع کنی (برای یه زن سخته) من مخالفت میکردم گفت تو باید حرف من گوش کنی من دوست دارم از تو چشم بشنوم منم چون میدونستم نمیشه تو روش خندید و اگه این کارو بکنم علاوه بر اینکه این کار میشه وظیفم تا آخر عمر ازم کارای دیگه هم میخواد و به سلامتیم ضرر میرسه(شرایط مادر شوهرمم همینجور بوده . پدر شوهرم اینقد از این زن بدبخت کار کشید که تو 40سالگی دیسک کمر گرفت حالا هم عمل کرده ولی پدرشوهرم بازم میبرتش کار باغ) خلاصه از اون که بگه باید بیایی و من بگم نه کار به جای رسید که روم دست بلند کرد منم ترسیدم مجبور شدم بگم چشم و برم کمکش دیگه حالا از کار باغ خودمون که بگذر منو باغ باباش هم میبره تا کار کنم به خدا کمردرد گرفتم حالا به نظر شما چیکار کنم بگم چشم تا اقتدارش حفظ بشه یا بگم نه تا سلامتی خودم حفظ بشه؟ اگه منت سرم گذاشتید و جواب دادین اگه لازم بود صوتتون به همسرم باشه من بهش میدم گوش کنه در ضمن خیلی هم آدم مذهبی هست و اهل خدا وپیغمبر (از اول نامزدیمون هم قرار بوده هرجا تفاهم نداشتیم اسلام بینمون حکم کنه) 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob