#متن_خاطره
🌷 روزهایی که از محل کار به خانه می آمد با همه خستگی سعی میکرد با لبخندی بر لب وارد شود. در حالی که چشمانش از فرط بیخوابی و خستگی سرخ شده بود، اما همچنان گرم و صمیمی صحبت میکرد. بعد شروع به احوال پرسی و خنده میکرد و فضای بیرون را کاملا از یاد میبرد.
📚 شهید محمد غفاری
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب
💓
eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6