سلام مدتی پیش بود که باهمسرم دعواکردیم و همسرم تماس به خانواده خودشون ومن کردن و اوناهم اومدن منزل ما.من هیچوقت از زندگی شخصیم پیش خانواده ها نگفته بودم وهمسرم هم همینطور بودن.ولی اونروز به شدت جفتمون عصبانی بودیم و ازکنترل خارج شد .منم هرچی تودلم بود گفتم از کتک زدن ها وفحاشی های ایشون .واون هم از تمام کاستی های من گفت.خلاصه بعد از این موضوع ماباهم خوب شدیم ولی اونروز ازذهن من بیرون نمیره .و مابین حرفا مادرشوهرمنم گله هایی ازمن داشت وگفت .متاسفانه دیگه حتی به ظاهرهم دوس ندارم باهاشون خوب باشم .وازهمسرم هم به شدت دلخورم .توخونه موقع آشپزی یهومیرم توخودم میگم این آدم همونی بود که جلو همه بهم گفت زن من غذاجلوم نمیذاره‌.شمابگین چه طوری کناربیام.خیلی خوردشدن جلوخانواده شوهر بده.البته من هم به همسرم خیلی حرفاگفتم.بعدمیگن اشکال نداره غریبه نبودن که پدرومادرمونن دیگه. 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob