35 ساله و مجرد هستم و با اقایی اشنا شدم برای ازدواج حدود 7 سال پیش ک البته بنده ایشونو نپذیرفتم و حتی سالها گوشیم خاموش بود تا اینکه بعداز 7 سال مجدد تماس گرفتن و خواستن ارتباط اشنایی برای ازدواج داشته باشیم ایشون همیشه ب من میگفت مغروری و لی در واقع من ازشون خوشم نمیومد اما بعدازسالها ک تماس گرفتن گفتم حتما دوسم داره و منم علاقه مند شدم. تنها چیزی ک گفتن اینکه گفت چاق هستی خودتو لاغر کن. وگرنه خیلی دوستت دارم. ما در حال اشنایی بودیم چندبار ک اختلاف پیش میومد موقع عصبانیت میگه اصلا بهت علاقه ندارم اصلا پول ندارم برای ازدواج و این حرفا. در حالی ک ایشون منزل دارن و پدرش گفته بره خودش تنها زندگی کنه و شرط ازدواجشم 14 سکه بود من تمام شرایط ایشونو پذیرفتم .و خیلی درکشون کردم اما بازم بی دلیل ایشون با من بحث کرد و همون حرفارو تکرار کرد. در حالی ک همیشه بعداز مدتی میاد معذرت خواهی و میگه عصبانی بودم اون حرفارو زدم. ایشون منو کانل ب خانوادش معرفی کرده و گفته قصد ازدواح داره رفتارش باهام بد نیس همیشه خیلی ابراز علاقه میکرد و پیگیرم بود قهر ک میکردم مدام زنگ میزد کلا حس میکنم دو دل هس هم میخواد باشه هم نمیخواد باشه. اوایل ک میگفت فقط برای دوستی و اصلا حرف ازدواج نباشه بعد ب مرور گفت قصدم ازدواجه و واقعا دوستت دارم و حالا هم ک اینطور شده و حتی ابراز کرد دوستت نداشتم همش دروغ بود. ایشون 37 و من 35 ساله ایم. ممنونم اقای پوراحمد 🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob