💢 حافظه تاریخی، ناخودآگاه جمعی و دولت آیینی
✍️ حجه الاسلام دکتر رضا ملایی
💠 از شهادت آیت الله رئیسی تا به امروز حدود ۱۸ روز گذشته است. بحث های زیادی در مورد دولتش و دولتمندی اش طرح شده و دستاوردهای زیادی تبیین.
از عمران و آبادانی هایی که آفرید تا عزت و افتخاری که برای موقعیت جهانی ایران بدست داد.
💠 اما واقعا مهمترین دستاورد دولتش چه بود؟ که دولتش را شاخص، و قلب ها را به او راغب میکند.
این سوالی ست،مهم که مجال پاسخ دادن به آن، همچنان گشودست.
💠 نخستین دستاورد مهم دولت رئیسی ساختنِ «حافظه ای تاریخی» و ایجادِ «ناخودآگاه جمعی» برای ملت ایران است.
🔷 دولت «کوتاه مدتِ» رجایی نخستین دولتی بود که توانست به حافظه «بلند مدتِ» مردم ایران تبدیل شود.
🔷و لذا علی رغم دور شدن فرهنگ دولت ها (و مردم) از دولت رجایی پس از دهه ها، به مدد همین ناخودآگاه جمعی و حافظه تاریخی دست نخورده، ملت همچنان دوست دارِ «دولت رجاء» و نفرت زده از «دولت امید» اند.
🔷 دولت رئیسی که به تعبیر حضرت آقا، کماً و کیفاً از دولت رجایی برتر است، دومین دولت پسا انقلابی ست که توانست «حافظه ای تاریخی و ناخودآگاهی جمعی» برای ملت بسازد و به بسط و گسترش آن دامن بزند.
مهمترین دستاوردش نیز همین است.
این دستاورد محصول توأمان حیات و مرگ دولت رئیسی است، دولتی که عمرش با شهادت به پایان می رسد و با دینی ترین مولفه های فرهنگی ملت گره می خورد، مرگی دستاوردساز بدست داده، و حافظه ای تاریخی و ناخودآگاهی جمعی می آفریند.
این دستاورد خیلی عالی تر از عمران و آبادانی و عزتیست که دولت رئیسی بدست داد.
💠 دستاورد دوم را باید در توانایی های منحصر به فرد رئیسی پیدا کرد، توانایی هایی که در هیچ یک از موافقان و مخالفانش وجود ندارد.
🔷 توانایی منحصر به فرد رئیسی چه بود که در دیگران نیست؟
🔷 رئیسی عاملی ست که فقط در مواجهه با ساختارهای دولت ایرانی می توان توانایی های منحصر بفردش را شناخت.
🔷بوروکراسی در مدل بوُمی شده ایرانیش، یک ساختار کاملاً لخت و لش است.
اگر جامعه شناسان غربی ای که فتوا به جمع عامل و ساختار دادند، در ایران زندگی کرده و تحت بوروکراسی ایرانی قرار می گرفتند، احتمالاً فتوای خود را پس گرفته و بصفوف ساختارگرایان می پیوستند.
🔷بوروکراسی ایرانی، عوامل را در خود می بلعد، و «آرمان گرایانه» ترین مدیران را، به سوی «واقعیت» مایل و از «آرمان ها» منصرف و النهایه آنها را متوقف می کند، دقیقا برخلاف قصد آرمان گرایانی که می خواستند ساختارها را به حرکت درآورند.
🔷توانایی منحصر به فرد رئیسی در همینجاست.
او اگر چه نتوانست ساختار بسازد، اما توانست ساختارهایی ساخته شده توسط دیگران و تبدیل شده به موجوداتی «لخت و لش»، «کج و معوج»، «بودجه خوار» و «بادکرده» بر دست ملت و دولت، را به حرکت در آورد.
بگمانم اینکارش بمراتب سخت تر از ساختار سازی ست.
🔷این ویژگی منحصراً در رئیسی بود. در مابقی اعضای دولت نبود و نیست. در مخالفانش هم نبود و نیست.
رئیسی عاملی فعال بود که «همراهان» و «ساختارها» را با خود به حرکت در می آورد. لذا بی بدیل بود، چون محرک ساختار بود، آنهم از نوع ایرانیش.
نه مخبر و نه مابقی اعضای دولت، بدیل رئیسی نیستند، خودشان هم می دانند که نه می توانند رئیسی و نه می توانند مثل رئیسی باشند.
💠 دو دستاورد گذشته، وقتی در کنار هم دیده شوند و با عناصر دینی ملت گره بخورند، دستاورد سومی را نمایان می کنند.
🔷رئیسی سیدی از سلاله زهراء س بود، خادم الرضا ع بود، روحانی و طلبه بود، از طبقات پایین جامعه بالا آمده بود. اینها وقتی از یک سو در خزانه فرهنگی ملت، و از سوی دیگر در دستاوردهای دوگانه یادشده ضرب می شوند، تصویری دینی و آیینی از دولتش بدست می دهند.
🔷دولتش اگر چه در آغاز یک «رویداد» بود، اما در پایان یک «آیین» شد و تفسیری آیینی از دولتمندی و دولتمردی برای فرهنگ این کشور بجا گذاشت.
🔷 ساختن حافظه تاریخی ملت و ناخودآگاهی جمعی، به حرکت درآوردن ساختارها و دولت آیینی سه دستاورد مهم دولت رئیسی ست که کمتر از سخن بمیان آمده.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.