اون موقع ایده‌ی من کمک هوایی با پوشش زنده‌ی تصویری در هواپیمایی که پر از کمک های مردمیه بود، که تو اون هواپیما اقشار مختلف مردم بخصوص زن و بچه ها هم حضور داشتند... با هدف کم کردن احتمال زدن هواپیما و بالا بردن هزینه اش برای اسراییل. سرباز روح الله میگفت اسراییل قطعا می‌زنه و ما هم مجبوریم جواب بدیم و این یعنی جنگ و لذا هیچ کس با این ایده در بدنه حاکمیت همراه نمیشه. اما من فکر می کردم وقتی اردن که با اسراییل هماهنگه همچین کاری می کنه یعنی این اقدام بسیار مشروعه در جهان و هنوزم فکر می کنم ته تهش اسراییل محموله رو ممکنه بزنه و در شرایطی که تمام دنیا حتی متحدین سیاسی اش تو اروپا و تامین کننده سلاحش یعنی آمریکا قائل به شکست محاصره‌‌ی غذایی هستند و برای خودی نشون دادن هم که شده اومدن دارند هوایی کمک می کنند، بروز رفتار احمقانه از اسراییل بعیده و بسیار براش گرون تمام میشه. حتی اگه بشه هیچ چیز به این اندازه نمی تونه اتحاد ملی بر علیه اسرائیل در ایران تولید کنه، چیزی که در حال حاضر بسیار ازش دوریم و این ارزش یه هواپیما و چند شهید قهرمان رو حتما داره. بگذریم، اون موقع این چیزها موجب نگاه عاقل اندر سفیه می شد... اما خب الان بعد از شش ماه به همه ثابت شد ورود اسراییل به جنگ تمام عیار اصلا یک اتفاق صفر و صدی نیست و کاملا قابل مدیریته، نظریه‌ای که یمنی ها و حزب الله درستی اش رو ثابت کردند و اسرائیل هم به درستی در مورد ما فهم کرد و مرحله به مرحله و تدریجی غزه رو با خاک یکسان کرد و حالا هم سناریوی اشغال تدریجی رو با بهترین کیفیت پیش می بره. اما حالا که کارد به استخون رسیده و ضمنا حتی ایده‌ی سرباز روح الله کمک مستقیم یا ایده‌هایی به رادیکالی ایده‌ی من نیست و راهبردهای سیاسیه بیشتر بنظرم وقتشه یه بار دیگه ما مردم بیایم وسط... مشارکت سیاسی در سرنوشت کشور محدود به حاضری زدن تو انتخابات نیست. باید مردم موثرین رو به تحرک وادارند... من فعلا برای همراهی مسولین با ورود به تصمیم جدی در این مورد ایده‌ی خاصی ندارم، اما ارسال کمک های هوایی آمریکا به غزه از هواپیما، قطعا محصول فریادهای آرون بوشنل وسط شعله های آتیش بود... امیدوارم مجبور نشیم بین خودکشی و تباهی آخرت خودمون و بی آبرویی برای ایران و تلف شدن چندین هزار فلسطینی یکی رو انتخاب کنیم. حتما راه های بهتری هست...