-
#کاریکلماتور
-
من، منِ او می خواستم و او، أناهُ.
#مونولوگ
-
افعی درونم مار می خواهد. کسی مارِ ارگانیک فروشی سراغ دارید.
#مونولوگ
-
در استرالیا خانه ای خریدم با پنصد دِبِن. کاهن اعظم به اکرمشون گفت...اِ وا خواهر گرون خریدی.
#دیالوگ
-
زلیخا را دیدم که به دنبالم می دوید.
هم ضربه داشت هم کشف.
#مونولوگ
-
نماز صبح ام را در مثلث برمودا خواندم. نماز مغرب وعده قدس.
#مونولوگ
-
یک ساعت خودخوری کرد، دخترک با فضیلت. تا خودش را از میان برداشت و تمام شد.... فقط فضیلت هاش به جا ماند. کسی فضیلتِ درونی نمی خواهد.
#مونولوگ
-
بلور آجین شده ای؟نه؟ ایشالا بشی به حق پنج تن.
#مونولوگ
-
دلم علوفه تازه می خواهد. خر است دیگر. انگار اینجا گلستانه است و من سهراب.
#مونولوگ
-
آتش درونم دارد می سوزاندم. جزّ جگر زدن را با ما تجربه کنید.
#مونولوگ
-
کروکودیل پلو ظرف کرده ام. بفرمایید شام.
#مونولوگ
-
دخترک لبخندی زد و رفت. من جگرم تا صبح می سوخت.
#مونولوگ
-
کاکرو را معرفی کردم تا داماد شیخ اشراق شود. گویا آنجا هم قلدری کرده و عمه باجی نپسندیده بودش.
#مونولوگ
-
تخم کفترهایم را گذاشتم زیر عصای موسی. به نظر شما آینده شان تضمین است؟
#مونولوگ
-
پلی استیشن را گذاشتم جلوی حکیم ابوالقاسم فردوسی و گفتم....یا حکیم چونی با گیم؟ هیچ نگفت...
#مونولوگ
-
سعدی را انداختم ترک وسپا و دو تایی رفتیم دور دور....آخرهاش شوخی شهرستانی می کردیم.
#مونولوگ
[Forwarded from حسین مجاهد]
پلی استیشن را گذاشتم جلوی حکیم ابوالقاسم فردوسی و گفتم....یا حکیم چونی با گیم؟
پر سیمرغ را پرت کرد داخل بخاری.
#داستانک
-
کلفتی گرفته ام بهتر از برگ درخت.
#مونولوگ
[Forwarded from حسین مجاهد]
واقفی را گفتم: چه وقف کرده ای؟
گفت: کلمات را
-
یکهو دیدم یک موجودِ دهان صاف کننده ای دارد می آید. حکیم به من گفت...حالا تو چونی؟
#مونولوگ
[Forwarded from حسین مجاهد]
من هم گفتم بگذار دم تانکر
شاید بیابان سیراب شد
-
واقفی به گزاف حرف زیاد میزند...هزار دِبن از او بستانید و به زندان زاویرا ببریدش.
-
پری دریایی را در خواب دیدم. استغفرالله ربی و اتوب الیه...خدایا به خدا گفتم حجابش را درست کند...نکرد!
#مونولوگ
-
خواب دیدم در بهشتم. دیگه بقیه شو شرمنده.
#مونولوگ
-
روحم را بردم برای میزان فرمان گفت جلوبندی ایمانت را باید کامل بریزم پایین و ریخت.
#مونولوگ
-
کوزه های امروز دیگر آب نگه نمی دارند. همه جا لوله کشی شده. می دانی چه نگه می دارند؟ هوا و هوس.
#مونولوگ
-
دل خون نباشی یک پول سیاه هم نمی ارزی.
#مونولوگ
-
کافر همه را به کیش خود پندارد. منافق میره دبی.
#کاریکلماتور
-
رییس جمهوری داریم بهتر از گل ختمی. گل متخی. گل خمتی....
#مونولوگ
-
#دیالوگ
_ بریم بخوابیم؟
+ چونی؟
-
#دیالوگ
_ بریم بخوابیم؟
+ذلیل مرده کجا میخوای بری...بیا بخواب دیگه.
-
رفتم از سر چشمه آب بردارم. دختر انوشیروان هم آمده بود. خلاصه خیلی سلام رسوند.
#مونولوگ
-
کرم روحم شبها بهم سیب تعارف می کند. عاشق همین کارهاش هستم.
#مونولوگ
-
یونس را دیدم هزار نهنگ بر کشتی نوح چپانده بود و به شیراز و آن چشمه رکن آباد و آن وضع بی مثالش می رفت. کشیدمش کنار و گفتم حاجی الان شیراز دیگه مثل قدیما نیستا.
#مونولوگ
-
تا به حال هیچ کس مرا به خاط خودم نبوسیده است.
خاطرات یک نوشابه شیشه ای مشکی.
#مونولوگ
-
یک کور هم گاهی کافی است...
#مونولوگ
-
کور شده ای برادر. پرسیدن ندارد که.
#مونولوگ
-
زلف یار را گرفتم و گفتم، چونی؟ هیچی دیگه الان دستامو میتونم تکوون بدم فقط دیسکم یه کم اذیت می کنه.
#مونولوگ
-
ذلیل مرده ای را دیدم که خدا با شهادت میخواست عزیزش کند. خدایا داره دیر میشه ها...
#مونولوگ
-
کفن خریده ام. قبر اما نمی خواهم. خدایا چیز دیگری لازم دارد همایش لقا الله.
#مونولوگ
-
شب همه زعفرانی. به امید دیدن خوابهای بارانی. ای دل یادت باشد دیگر او را نرانی.
#مونولوگ
-
راز.
#مونولوگ
-
امشب هیچ کس حالش خوب نیست. خاکم به دهان خدایا امشب چونی؟
#مونولوگ
-
وعده شهادت داده اند مرا...به شیرینی خوردن تی تاب در چمن.
#مونولوگ
-
کلروفیل تازه با عاج پخته ام. کسی اگر خواست شماره برگ بدهم.
#کاریکلماتور
-
-باغ انار چرا داره می ترکه.
+خب اناری که برسه میترکه.
#دیالوگ
-
کاسه ای از کشک و بادمجان نذری مادرم را به کربلا بردم...تمام 4000فرشته با خودِ خود فطرس پرهایشان کشک و بادمجانی بود...باور نمی کنی؟
#مونولوگ
-
دوش دیدم که ملائک یک پری دریایی را آورده اند برای هدایت...آمدم دم در و گفتم...بابا ولم کنین...بابا به پیر به پیغمبر ولم کنین....نامردا پری را ول کردند و رفتند.
#مونولوگ