وقتی به یک طلبه تنها قله های طلبگی را نشان می دهیم و او را از راهی که به قله می رسد آگاه نمی کنیم، انتظار داشته باشیم در طی کردن مسیری که نمی داند آیا او را به قله می رساند یا نه، داشته باشد. وقتی یکی از بزرگان حوزه های علمیه را به عنوان به طلاب معرفی می کنیم، اما حتی شیوه طلبگی و به بزرگی را می کنیم، نمی توانیم از طلبه بخواهیم به ما کند و برنامه آموزشی و تربیتی ما را دنبال کند. بدیهی است که برای رسیدن به قله باید پیش رفت. خصوصا در مسیر طلبگی که زمان طی کردن مسیر و پیشرفت در آن بسی تر از کسب سایر موفقیت ها است. بدیهی تر این است که نیز آنچه کسب کرده اند را در طول زمان کسب کرده اند و آن را به دست نیاورده اند. پس مدیران و اساتید حوزه که هستند باید به این معنا توجه داشته باشند که صرفا نشان دادن خورشید و از نور شدید آن، بدون تبیین طریق خورشید شدن، کاری بی نتیجه و چه بسا مضر است که به جای انگیزه بخشی، طاقت فرسا نیز می باشد. کافی است نتواند با بزرگان حوزه هم ذات پنداری کند و خود را یا در فاصله ای بسیار یا در شرایطی ببیند. اینجاست که از قدم نهادن در این مسیر پا پس می کشد و اگر نکند، انگیزه ای هم برای ادامه نخواهد داشت. در اینکه ما در حوزه ها طلبه ها را بار می آوریم شکی نیست. اما فارغ از خوبی هایی که ممکن است بر آرمانگرایی یا مترتب شود، می دانیم که آسیب های زیادی نیز بر این معنا مترتب است. برماست که برای جلوگیری از بروز چنین آسیب هایی به جای ارائه الگوهای دست نیافتنی طلبگی، رسیدن به قله های طلبگی را به طلاب ارائه کنیم. @masirtalabe