【•
#قصه_دلبرے📚 •
#فتحخون
#قسمتشصتوهفتم
چه باید گفت؟ جنگ در کربال درگیر است و این سوی و آن سوی ، مردمانی هستند در سرزمینهایی دور و
دورتر که هیچ پیوندی آنان را به کربال و جنگ اتصال نمی دهد. آنجا بر کرانه فرات ، در دهكده عَقر... دورتر
در کوفه ، درمكه، مدینه، شام، یمن ... زنگبار، روم، ایران، هندوستان و چین ... طوفان نوح همه زمین را
گرفت ،اما این طوفان تنها سفینه نشینان عشق را درخود گرفته است. چه باید گفت با سبكباران ساحل ها
که بی خبر از بیم موج و گردابی اینچنین هایل ، آنجا بر کرانه های راحت و فراغت و صلح و سلم غنوده اند؟
آیا جای مالمتی هست؟
... و از آن فراتر، از فراز بلند آسمان کهكشان بنگر! خورشیدی از میان خورشیدهای بی شمار آسمان
الیتناهی ، منظومه ای غریب، و از آن میان سیاره ای غریب تر ، بر پهنه اش جانورانی شگفت هر یك با
آسمانی الیتناهی در درون. اما بی خبر ازغیر، سر درمغاره تنهایی درون خویش فروبرده، سرگرم با هیاکل
موهوم و انگاره های دروغین... و این هنگامه غریب در دشت کربال .آیا جای مالمتی هست؟
آری ، انسان امانتدار آفرینش خویش است و عوالم بیرونی اش عكسی است از عالم درون او در لوح آینه سان
وجود.طوفان کربال ، طوفان ابتالیی است که انسانیت را درخود گرفته و آن کرانه های فراغت، سراب های
غفلتی بیش نیست . انسان کشتی شكسته طوفان صدفه نیست، رها شده بر پهنه اقیانوس آسمان؛ انسان
قلب عالم هستی و حامل عرش الرحمن است، و این سیاره؛ عرصه تكوین . اینجا پهنه اختیار انسان است و
آسمان عرصه جبروت ، و امرتكوین در این میانه تقدیر می شود... آه از بار امانت که چه سنگین است!
عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف، حسین است . اینجا درکربال ، در سرچشمه جاذبه ای
که عالم را بر محورعشق نظام داده است، شیطان اکنون در گیرودار آخرین نبرد خویش با سپاه عشق است و
امروز در کربالست که شمشیر شیطان از خون شكست می خورد؛ از خون عاشق،خون شهید.
عزره بن قیس که دید سواران او از هر سوی که با اصحاب امام حسین رو به رو می شوند شكست می خورند
، چاره ای ندید جز آنكه » عبدالرحمن بن حصین « را نزد عمرسعد روانه کند که :»
مگر نمی بینی سواران
•• بھقلمِدݪنشینِ:سیدمرتضےآوینے ••
#سفربـهمبدأتاریخ،ڪربلا🙃🤚
✅⇜
#ڪپےباذڪرصلوات
#شرعاحـلاݪاست:)
{•🍃🥀•}
@heiyat_majazi