سه سال پیش این حوالی، من شادترین آدم روی زمین بودم. اصلاً روی زمین نبودم! در آسمان سیر میکردم. فرزند چهارمم خیلی هیجان انگیز به دنیا اومده بود و هنوز یک ماهش هم نشده بود که با رفتیم مشهد. با سه تا فرزند دیگه م تو ماه رجب تو همون سرمای خواستنی و خاطره انگیز زمستان های مشهد... چقدر ازش عکس دارم. از همه سفرها، خاطره‌ها... الان اما... دلشکسته ترین و اندوه بار ترین روزهای زندگی م رو میگذرونم… یادم نمیاد تو خاطراتم روزها و حتی ساعات پشت سر همی بوده باشه که با اشک داغ گریه کرده باشم… میدونم… میگذره… ولی ترکیب اندوه بعد از زایمان و داغِ رفتن مادر، ترکیب کشنده ای شده… همین… @hejrat_kon پی‌نوشت : - همینجوری، برا اینکه بدونید ، شایع هست و هرکسی رو ممکنه درگیر کنه. شاید یک سری برای کاهش یا زودتر رفع شدنش وجود داشته باشه اما حس میکنم زور شرایط فیزیولوژیک بدن بیشتره… (تدابیر مثل خواب مناسب و استراحت، بوهای خوش، غذاهای زودهضم و مفید مثل شیربرنج، حریره بادام، آبگوشت ها، فالوده سیب، زرده تخم مرغ عسلی و...، حمایت اطرافیان و توجه به روحیه زائو، اب و هوای خوب، ذکر و توجه به خداوند و توسل، نترسیدن از این شرایط و توجه به گذرا بودنش و نداشتن این فکر که افسرده شدم رفت و حالا چجوری از این حال دربیام و....) - امیرالمؤمنین علی علیه السلام: الدهرُ يَومانِ : يومٌ لكَ و يومٌ علَيكَ ، فان كانَ لَكَ فلا تَبطَرْ ، و إن كانَ عليكَ فلا تَضجَرْ روزگار، دو روز است ؛ روزى با توست و روزى بر تو اگر با تو بود، سرمست مشو و اگر بر تو بود، بيقرارى مكن… چشم مولای خوبم… صبر میکنم و بی‌قراری نمی‌کنم… تولدتون هم بر ما و بر جهانیان مبارک 💖 چشم رسول خدا روشن به مولود کعبه 💕