📌 نقدی محترمانه
سلام
ظاهراً این متن رو در جواب به پیام شما منتشر کردن توی یکی از کانال ها😅
❇️ نقد:
منتقد محترم دو نکته را فراموش کرده است:
1. توجه به بستر های تاریخی و اجتماعی در تحلیلی اجتماعی بسیار مهم و بلکه شاید تعیین کننده است. این مقایسه بین صفویه و انقلاب اسلامی عجیب است، این نوع نگاه خود گونه ای اخباری گری در تحلیلی اجتماعی است که از تفلسفه فاصله گرفته است؛
2. این که اساسا نقد حکمت متعالیه در حوزه امتداد اجتماعی را «ظاهر گرایی» و «اخباری گری» بدانیم خود اوّل کلام است و یک مصادره به مطلوب قابل توجه است. این یک دیدگاه «انحصارگرایانه» در حوزه تفلسفه و تأمّلات عقلانی _ نظری است که متأسفانه منتقد محترم مرتکب این مغالطه انحصار گردیده اند.
✅ پاسخ:
۱. با تشکر از مستشکل محترم که نکات قابل توجهی نگاشتند و ورود به بحث علمی را دور از شئونات خود ندانستند و انواع برچسبها را به نویسنده نزدند.
۲. راقم این سطور بر فقر علمی و قصور خود در باب تحلیل همهجانبهی حقیقت معترف است و همواره خود را محتاج نقد ناصحانه و نصیحت مشفقانهی دوستان و استادان محترم و حتی مخالفان و ستیزهگران میداند و از سر اشتیاق استقبال میکند و به آن میاندیشد و بهره میگیرد و افقهای آینده را در آینه آن نقدها به نظاره مینشیند.
۳. توجه به بسترهای تاریخی در تحلیل اجتماعی امری لازم و درست است. اما مقایسه دو مقطع تاریخ را اخباری دانستن نامفهوم است. مقایسه همواره در متن تحلیل تاریخ نهفته است.
۴. به اعتقاد برخی از مورخان و اندیشمندان اجتماعی، دوران صفویه و انقلاب اسلامی از جهات مختلفی شباهت دارند و از جملهی آنها گسترش باطنیگرایی و اخباریگری. هر جریان فکری از ظرفیتها و استعدادهایی برخوردار است و میتواند آثار و نتایج مشابهی را در دو مقطع تاریخی رغم بزند. (ر.ک: صفحات پایانی کتاب جاذبه و دافعه علی علیه السلام) اما تحلیلگر اجتماعی باید از تاریخ درس بگیرد و به جوهرهی یک تفکر و جریان فکری پی ببرد و از آثار و نتایج مفید و یا خطرناک آن تامل کند و نتایج تاملات خود را با دیگران به اشتراک بگذارد.
۵. البته معلوم است که تحلیلگر از یک سو باید آماده شنیدن نقدها و بازاندیشی در یافتهها باشد و به ورطهی انحصارگرایی نیافتد و از سوی دیگر باید از نسبیگرایی و صلحکل بودن برحذر باشد و دچار حیرت و عسرت و اضطرار اندیشی نشود.
۶. مسئله بر سر نفی امتداد حکمت و فلسفه نیست و اشکال اخباریگری و ظاهرگرایی مخالفت با فلسفه و امتداد آن نیست. بلکه این فقط یکی از آثار آن است که ریشه در مبانی و بنیانهای فکری آن دارد.
۷. وجه مغالطهی انحصارگرایی برای راقم این سطور آشکار نشد که اگر چنین باشد حتما در متن بازاندیشی لازم است. اما مقصود این نیست که هرکس مخالف امتداد حکمت است اخباری است. اما اخباریان از جمله مخالفان امتداد حکمت هستند. و همچنین مقصود این نیست که فقط یک راه و شیوه برای امتداد حکمت وجود دارد بلکه راههای مختلفی ممکن است که رهبر معظم انقلاب و سایر بزرگان حکمت و فلسفه به آن اشاره کردهاند و آثار ارزشمندی را تولید کردهاند.
۸. تحلیل باطنیگرایی و ظاهرگرایی در همهی زمانها برای جامعه دینی مقولهای واجب و ضروری است و با درس گرفتن از گذشته و آثار و نتایج آنها، میتوان به سطحی از شناخت موقف تاریخی خود و درک زمانه و کنشگران فعال عصر خود دست یافت. اگر چنین نباشد پس وجه تاکیدات مکرر قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) به عبرت گیری از تاریخ و تحولات گذشته و سرنوشتساز انسان چیست❓
والعلم عند الله فهو اعلم بالصواب
#دفتر_فرهنگستان