حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
| | 🔰جانباز شهید حمید حکمت پور 📌 به دشمن ✍️ راوی: برادر سیدهاشم 📍محفل شهید حکمت پور در دانشگاه ، ۲۰ خرداد ۱۴۰۱ 🖌 خود حمید تعریف میکرد که در منطقه عمومی مهران بودیم ما با چند نفر عازم شدیم و در حالی که شب بود از خط خودی خارج شدیم و داریم میریم بسمت خط عراق تا مسیری که باید شناسایی بشه را شناسایی کنیم،یک مقدار که رفتیم خستگی به ما مستولی شد و اون جمع سه چهار نفرمون یکجا نشستیم واستراحت کردیم و خوابمون برد و مقداری که از خوابیدنمون گذشت و در همین اثنا گشتی های عراقی بسمت ما در حال آمدن بودند و خود (حمید) که خوابش برده بود و متوجه(آمدن گشتی های عراقی) نشده بود اما بقیه دوستان متوجه میشن و از اونجا دور میشن و پناه میگیرن و خودشون رو مخفی میکنن و حمید میگفت یک لحظه یکی بالاسرم هستش و نزدیکم هستش و وقتی چشم هام رو باز کردم دیدم یک عراقی با سیبیل کلفت! به حالت رکوع به سمت من خم شده وداره من رو نگاه میکنه (سرباز عراقی با خودش میگه یک نفر تو این شب تاریک با دست قطع شده وسط این بیابان راحت گرفته خوابیده وسط بحبوحه جنگ ایران و عراق) خلاصه تا دیدم اینجوریه یک سیلی محکم به گوش سرباز عراقی زدم و برق ازش پرید و پا به فرار گذاشت و رفت طرف عراق و من هم به تیم خودمون پیوستم... 🔺 hekmatpour.um.ac.ir 🔻 @hekmatpour .