زمانی است که از کلمات خسته‌ام گروه گروه هجوم می‌آورند می‌نشینند در سرم مثل دسته‌ی پرندگان بر سر درختی دست بر دست می‌کوبم بانگ بر می‌کشم می‌پرند و پراکنده می‌شوند یک پرنده خاموش اما نه می‌ترسد نه می‌رود نه آوازش را می‌خواند...