💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 فقط وقتی دستی حاوي بسته ي شفاف پر از اغذیه جلوم قرار گرفت چشم از اون آبی مزین به سفیدي برداشتم . بسته رو گرفتم و تشکري کردم . قفل میز مخصوصم رو باز کردم و بسته رو روش قرار دادم . بسته ي حاوي یه ساندویچ کالباس ، شکلات ، آب میوه و کارد و یه بسته ي کوچیک سس سفید . پاکت محتوي آبمیوه رو برداشتم و نی رو داخل سوراخ مخصوصش فرو کردم . آب پرتقالش خنک بود و آدم رو سر حال می آورد . باز هم نگاهم چرخید سمت پنجره و آبی بیکران . لذتی داشت غرق شدن بین اون همه حجیم گازي سفید . غرق لذت بودم . دلم می خواست از هواپیما بیرون برم و پابذارم روي اون ابرهاي پنبه اي زیبا که با انوار خورشید رنگ به نظر کمی طلایی رنگ شده بودن . با احساس کم شدن ارتفاع و دوباره بالا رفتن غول آهنی وحشت زده اتفاقی به سمت مخالف برگشتم تا ببینم این حس منه یا واقعاً داري می افته . بقیه هم مثل من با وحشت به دیگران نگاه می کردن . با صداي یکی از مهماندارا که می گفت :.... 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem