💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 . این همون مثل زیبایی زن و آدماي فرصت طلبه . شما دوست دارین همچین آدمایی بهتون نزدیک بشن ؟ سریع گفتم . من – نه . امیرمهدي – پس دیگه نیازي نیست به فلسفه ي عمیق تري از حجاب برسین . فکر کنم همین کافی باشه که براي مواظبت از خودتون حجاب رو انتخاب کنین . سري تکون دادم . من – آره . من از یک ساعت پیش انتخابش کردم . ابروهاش بالا رفت . امیرمهدي – یک ساعت پیش ؟ سري تکون دادم . من – آره . می خوام براي خدا بنده ي حرف گوش کنی باشم . به پاس این همه لطفی که در حقم کرده . چندتا نفس عمیق کشید . امیرمهدي – بزرگی خدا رو تا به حال دیدین ؟ من – آره . زیاد . به خصوص از اون روز سقوط هواپیما . امیرمهدي – و من هر روز . و هر دفعه بیشتر از قبل . و امشب نهایتشه . من – چطور؟ خیره شدم به اشک حلقه زده تو چشمش . امیرمهدي – چون این سه شب ازش خواستم که براي استحکام زندگیمون ، به شما کمک کنه . که خسته نشین . که جایی ، از این همه تغییر ، کم نیارین . و الان با این حرفتون ؛ می بینم جوابم رو به بهترین وجه داد. لبخندي زدم . من – در مقابل خدایی که انقدر هوام رو داره و تو رو بهم داده ، این کمترین کاریه که می تونم انجام بدم . امیرمهدي – من بیشتر بهش مدیونم . چون داشتن شما بیش از لیاقت منه . چقدر دلم می خواست محبت هاش رو جبران کنم. من رو چقدر بزرگ میدید که فکر می کرد بیش از لیاقتشم ؟ یعنی من این همه بودم ؟ بهش نزدیک تر شدم من – کاش زودتر محرم شیم . تحمل این دوری سخته . امیرمهدي – صبر منم داره تموم می شه . گاهی می ترسم از خوشحالی حرفاتون ، کاري انجام بدم که نباید .... نفس عمیقی کشید . امیرمهدي – همینجور که این هفته سریع گذشت ، هفته ي دیگه هم سریع می گذره . راستی درس بچه ها به کجا کشید ؟ 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem